داستان درمانی یک روش درمانی می باشد که به افراد کمک می کند تا به یک
متخصص در مسائل مربوط به زندگی خودشان باشند – و این موضوع را بپذیرند.
در داستان درمانی، بر روی داستان هایی که ما ایجاد می کنیم و در زندگیمان داریم تاکید می شود.
همزمان
با اینکه ما اتفاقات و تعاملات جدیدی را تجربه می کنیم، این تجربیات را به
موارد معناداری تبدیل می کنیم و در نهایت، این تجربات بر روی دیدگاه ما
نسبت به خودمان و دنیا تاثیر می گذارند.
ما می توانیم داستانهای
مختلفی را در گذشته داشته باشیم؛ برای مثال مواردی که مربوط به عزت نفس ما،
توانایی های ما، روابط ما و کار ما می باشند.
منشاء ها
این
رهیافت درمانی توسط دو درمانگر نیوزلندی به اسم های میشائیل وایت و دوید
اپستون[1] مطرح شد که معتقد بودند در نظر گرفتن افراد به عنوان عواملی
مستقل از مشکلات خودشان اهمیت زیادی دارد.
داستان درمانی که در دهه
1980 مطرح شد، یک رهیافتی است که بیشتر بر روی مشورتی تاکید می کند که
دارای ماهیت غیرسرزنش کننده و غیرآسیب شناختی باشد.
وایت و اپستون
به این نتیجه رسیدند که برچسب نزدن به خودشان یا در نظر نگرفتن خودشان به
عنوان “شکست خورده” یا “مشکل اصلی” یا عدم احساس ضعف در مورد شرایط و
الگوهای رفتاری، اهمیت زیادی برای افراد دارد.
داستان درمانی با سه مولفه اصلی که مربوط به ذهن می باشند، توسعه پیدا کرده است.
موارد بیان شده در زیر مبناهای رابطه مابین درمانگر داستانی و درمانجوهای آنها را تشکیل می دهند:
احترام:
با
افراد شرکت کننده در داستان درمانی، با احترام برخورد می شود و این افراد
به دلیل شجاعتی که برای مطرح کردن و رفع چالشهای شخصی داشته اند، مورد
حمایت قرار می گیرند.
عدم سرزنش:
در هنگامی که درمانجوها بر روی داستانهای خودشان کار می کنند، مورد سرزنش قرار نمی گیرند؛
همچنین
آنها تشویق می شوند که سایر افراد را مورد سرزنش قرار ندهند. در مقابل، بر
روی شناخت و تغییر تفکرات و رفتارهای غیرضروری و غیرمفید تمرکز می شود.
درمانجو یک متخصص است:
درمانگران
داستانی به عنوان افراد صلاحیت دار و مشورت دهنده در نظر گرفته نمی شوند،
بلکه به عنوان یک همراه برای شرکت کننده در نظر گرفته می شوند که به رشد و
بهبود درمانجوها کمک می کنند.
درمانجوها شناخت مناسبی نسبت به
خودشان دارند و بررسی این اطلاعات به آنها کمک خواهد کرد که تفکرات و
رفتارهای خودشان را تغییر بدهند.
مفاهیم کلیدی
تمرکز داستان درمانی بر روی داستانهایی می باشد که ما خودمان بیان می کنیم و در زندگی مان آن را تجربه می کنیم.
ما
منجر به معنادار شدن تجارب شخصی خودمان می شویم و این معانی که ما خودمان
مطرح می کنیم یا از طریق سایر افراد برای ما ایجاد می شود، بر روی دیدگاه
خودمان نسبت به خودمان و دنیای پیرامونمان تاثیر می گذارد.
داستانهای ما بر روی تفکرات ما و در نهایت بر روی تصمیم گیری و رفتارهای ما تاثیر می گذارند.
داستان درمانی بر مبنای اصول زیر می باشد:
واقعیت به صورت اجتماعی ایجاد می شود:
روشی که ما با استفاده از آن با سایر افراد برخورد می کنیم، بر روی تجربه ما در واقعیت تاثیر می گذارد.
این تجربیات ما با دیگران به واقعیت شناخته شده ما تبدیل می شود.
واقعیت تحت تاثیر زبان قرار می گیرد (و از طریق آن ارتباط برقرار می کند):
افراد تجارب را از طریق زبان تفسیر می کنند و می توانند تفاسیر مختلفی از یک اتفاق یا یک رابطه داشته باشند.
داشتن یک داستان می تواند به ما کمک کند که واقعیت خودمان را نگه داریم و سازماندهی کنیم:
ایجاد یک داستان یا حکایت می تواند به ما کمک کند که تجربیات منطقی و قابل باوری داشته باشیم.
هیچ “واقعیت ذهنی و قطعی” وجود ندارد:
افراد
می توانند واقعیات مختلفی از یک تجربه مشابه داشته باشند. موردی که برای
ما صحت دارد، ممکن است که برای یک فرد دیگری صحت نداشته باشد.
داستان درمانی بیان می کند که ما داستانهای زندگی خودمان را به روشی ایجاد می کنیم که منجر به عقلایی شدن تجربیات ما می شوند .
در
یک لحظه می توانیم داستانهای مختلفی داشته باشیم. هر چند که برخی از
داستانها می توانند مثبت و یا منفی باشند، ولی همه داستان ها بر روی زندگی
های ما در گذشته، حال و آینده تاثیر می گذارند.
همانطور که در داستان درمانی تعریف شده است، داستان ها شامل چهار مولفه زیر می باشند که بر روی یکدگیر تاثیرگذار هستند:
اتفاقات
دارای ارتباط ترتیبی
در طول زمان
بر مبنای برنامه ریزی
ممکن
است عوامل تاثیرگذار زیادی بر روی ایجاد داستان های ما وجود داشته باشند.
این عوامل بر روی نحوه تفسیر ما از اتفاقات یا تعاملات و همچنین معنایی که
از آنها دریافت می کنیم، تاثیرگذار هستند. برخی از این عوامل عبارتند از:
سن
وضعیت اجتماعی – اقتصادی
نژاد
مذهب
جنسیت
هویت جنسی
همزمان
با اینکه ما در رابطه با این فاکتورها فکر می کنیم، احتمالا ما یک سری
عقایدی را در رابطه با آنها و معنای آنها برای خودمان یا تاثیر آنها بر روی
ما در دنیا، در نظر می گیریم.
عقاید ما در رابطه با این موارد، بر
روی دیدگاه ما نسبت به خودمان و داستانی که در مورد یک تجربه یا ارتباط
بیان می کنیم، تاثیر می گذارد.
ما در هر لحظه داستانهای مختلفی
داریم، همانند داستان های ما در مورد روابط خودمان، زندگی های حرفه ای
خودمان، نقاط ضعف خودمان، نقاط قوت خودمان، اهداف خودمان و سایر موارد.
داستان
درمانی بر روی بررسی این داستانها تاکید می کند، چرا که آنها می توانند
تاثیر قابل توجهی بر روی تصمیم گیری و رفتار ما داشته باشند.
خودانگاره چیست و به چه نحوی تشکیل می شود؟
داستان اصلی ما
هر
چند که ما می توانیم داستانهای مختلفی را در یک زمان خاص داشته باشیم، ولی
در اغلب موارد یک داستانی وجود دارد که پراهمیت تر از سایر داستانها است.
زمانی
که داستان اصلی ما منجر به ایجاد اختلالاتی برای دستیابی به بهترین زندگی
ممکن می شود یا تلاش ما را برای رشد و تغییر بی فایده می کند، به یک مشکل
تبدیل خواهد شد.
در اکثر مواقع، افراد در زمانی به مشاوره مراجعه می
کنند که یک داستان اصلی مشکل زایی داشته باشند که منجر به ایجاد ناراحتی
عاطفی برای آنها شود.
درمانگران داستانی بر روی درمانجوها کار می کنند تا داستانهای جدیدی را در مورد خودشان، زندگی خودشان و روابط خودشان پیدا کنند.
زمانی که یک داستان اصلی مشکل زا می شود، بر روی تعاملات ما با سایر افراد، تصمیم گیری ما و الگوهای رفتاری ما تاثیرگذار خواهد بود.
[1] Michael White and David Epston
توصیفات ضعیف
یک داستان مشکل زای اصلی که ما داریم، می تواند از یک تشخیصی ایجاد شود که از طریق دیگران بر روی ما صورت می گیرد.
به خصوص از طرف افرادی که در گذشته، یک موقعیت برتر یا تاثیرگذار بر روی ما داشته اند، همانند والدین یا مراقبان.
برای مثال، در صورتیکه ما در دوره جوانی به نحوی برخورد داشته باشیم که در حال حاضر ما را به عنوان یک فرد تنبل بشناسند.
ممکن
است که ما خودمان را به عنوان یک فرد تنبل در نظر بگیریم و این برچسب را
در داستان خودمان و تجارب خودمان مورد استفاده قرار دهیم.
بعد از
آن، ویژگی تنبل بودن رشد پیدا می کند و به یک بخش از داستان اصلی ما تبدیل
می شود، و در آینده بر روی دیدگاه ما نسبت به خودمان و رفتار و ارتباط ما
با سایر افراد تاثیر می گذارد.
در داستان درمانی، این تشخیص های خاص به عنوان توصیفات ضعیف در نظر گرفته می شوند.
در صورتی که این موارد به زندگی ما انتقال پیدا کنند، می توانند به یک نتیجه گیری ضعیف منجر شوند.
در
واقع به این منظور از عبارت “ضعیف” استفاده می شود تا بیان شود که این
توصیفات و نتیجه گیری های خاص آن، شرایط بیرونی ما را که بر روی تصمیم گیری
و رفتار ما تاثیرگذار هستند را کمتر مورد توجه قرار می دهند.
زمانی
که چنین موردی به عنوان مورد قطعی در نظر گرفته شود، به راحتی می توان
نحوه رشد آن در طول زمان و تبدیل شدن آن به یک مشکل را تجسم کرد.
سردرگم کردن خودمان با مشکلات خودمان
در صورتی که ما در هنگام رشد خودمان به یک صورت خاص از طریق خانواده مورد قضاوت قرار بگیریم.
همانند
مثال بالا به عنوان یک فرد تنبل در نظر گرفته شویم، خارج شدن از این شرایط
و از بین بردن این برچسب از داستان خودمان به سختی امکانپذیر خواهد شد.
نه
تنها ما در طول زمانهای مختلف از این شرایط خارج نمی شویم، بلکه اتفاقات
صورت گرفته بر روی ما باعث می شوند که ما همچنان به عنوان یک فرد تنبل در
نظر گرفته شویم یا خودمان چنین احساسی داشته باشیم .
در نهایت در داستان اصلی خودمان به عنوان یک فرد تنبل باشیم.
این
داستان منجر به ایجاد مشکلاتی می شود و همچنین در هنگام تصمیم گیری برای
ارائه خود واقعی مان و ارزش خودمان، موانعی را برای تصمیم گیری مناسب ایجاد
می کند.
جدا کردن خودمان از این مشکل، به مرور زمان سخت تر می شود. در حقیقت، این تفکر در ما ایجاد می شود که ما خودمان یک مشکل هستیم.
متاسفانه این توصیف بیشتر بر روی نقاط ضعف و حوزه هایی متمرکز می شود که ممکن است در آن حوزه ها شرایط مناسبی نداشته باشیم.
در زمانی که ما تلاش می کنیم تصمیماتی بگیریم که داستان اصلی ما را با چالش مواجه می کند.
این
امکان وجود دارد که سایر افراد یا حتی خودمان نسبت به تلاشهای خودمان بی
توجه باشیم، چرا که این مورد به عنوان یک استثناء در نظر گرفته می شود و به
عنوان یک اصل و قاعده نمی باشد.
به دلیل اینکه رفتارهای “غیرتنبل”
با داستان اصلی ما تطبیق ندارند، می توانند به سطح حداقلی برسند و یا اینکه
مورد بی توجهی قرار گرفته شوند.
به عبارت دیگر، حتی ممکن است که خودمان برای تصمیم گیری مناسب یا داشتن رفتار مثبت، نسبت به خودمان اعتماد نداشته باشیم.
چرا که این مورد با داستانی که برای خودمان در مورد خودمان و توانایی هایمان تعریف کرده ایم، مطابقت ندارد.
داستان درمانی به چه نحوی کمک می کند
داستان
درمانی بر روی داستانها، به خصوص داستانهای اصلی که مشکل زا هستند و منجر
به ایجاد مشکلاتی برای دستیابی به زندگی ایده آل می شوند، متمرکز است.
یک
درمانگر داستانی آموزش دیده بر روی افراد کار می کند تا داستانهای آنها را
کشف کند و به اطلاعاتی دست پیدا کند که به برای مقابله با داستانهای مشکل
زا، از افراد درمانجو حمایت می کند.
ما از طریق داستان درمانی می
توانیم داستانهای جایگزین و پیشنهادی خودمان را مطرح کنیم که یک فرصتی را
برای به چالش کشیدن تشخیص ایجاد می کنند و اطلاعاتی که ما در مورد خودمان
داریم را کشف می کنند.
کشف کردن به این روش به ما کمک می کند تا دیدگاه خودمان را نسبت به خودمان گسترش بدهیم، عقاید قبلی و نامناسب را به چالش بکشیم .
یک دیدگاه باز و پذیرایی نسبت به روش های جدید زندگی داشته باشیم که داستان دقیقتر و مناسبی را منعکس می کنند.
در
طول داستان درمانی، بیشتر بر روی جداسازی فرد از مشکلاتش تاکید می شود. با
انجام دادن این کار، فرد به این شناخت دست پیدا می کند که قادر به انجام
دادن یک مورد جدید می باشد.
معانی قدیمی و نامناسبی که در طول زمان در داستانهای ما شکل می گیرند، می توانند به چالش کشیده شوند.
همزمان
با اینکه افراد دیدگاهشان را نسبت به خودشان گسترش می دهند و اطلاعات
جدیدی را کشف می کنند، یک تغییر مناسبی در تفکرات، احساسات و رفتارهای این
افراد ایجاد می شود.
در زمانیکه مابین افراد و مشکلات آنها یک فاصله
ای ایجاد شود، آنها بهتر می توانند مواردی را که لیاقتش را دارند و مواردی
که سزاوار آن نیستند را ارزیابی و انتخاب کنند.
هدف از داستان
درمانی تغییر دادن یک فرد نمی باشد، بلکه هدف از آن اجازه دادن به آنها
برای تبدیل شدن به یک کارشناس و متخصص در امور زندگی شان می باشد.
جدیدترین روش های روانشناسی کودک
تمرین های مربوط به داستان درمانی
تکنیک
ها و تمرینان زیادی وجود دارند که در طول داستان درمانی مورد استفاده قرار
داده می شوند تا افراد درمانجو بهبود پیدا کنند و داستان مشکل زای خودشان
را اصلاح کنند.
برخی از رایج ترین تکنیک های مورد استفاده عبارتند از:
ترکیب کردن داستان ما
یکی از تکنیک هایی اصلی که در داستان درمانی به درمانجو کمک می کند، عبارت از ترکیب کردن داستانشان می باشد.
ما
با انجام دادن این کار می توانیم تشخیص خودمان را تعیین کنیم و اتفاقاتی
صورت گرفته در زندگی خودمان و معانی که ما برای این تجربیات – و بعد از آن
بر روی خودمان – در طول زمان در نظر گرفته ایم را مشخص کنیم.
ممکن است که برخی از افراد نسبت به داستان خاص خودشان که در زندگی شان وجود داشته است، مطلع نباشند.
ولی نسبت به این موضوع مطلع باشند که یک چیزی مانع از زندگی مناسب و صورت دادن انتخاب های مناسب می شود.
همزمان با ترکیب کردن داستان آنها، افراد به یک مشاهده کننده داستان خودشان تبدیل می شوند .
همراه با یک درمانگر داستان خودشان را بررسی می کنند و تلاش می کنند تا داستان اصلی و مشکل زای خودشان را مشخص کنند.
خارجی کردن
در حالی که ما از تشخیص خودمان برای ترکیب کردن داستانمان استفاده می کنیم، ما به یک مشاهده کننده خودمان تبدیل می شویم.
ما از این تمرین برای ایجاد فاصله مابین خودمان و مشکلاتمان استفاده می کنیم که خارجی کردن[1] نامیده می شود.
زمانی
که ما این فاصله را مابین خودمان و مشکلاتمان ایجادمی کنیم، به جای در نظر
گرفتن خودمان به عنوان مشکل اصلی، به صورت بهتری می توانیم بر روی تغییرات
ناخواسته صورت گرفته در رفتار خودمان تمرکز کنیم.
همزمان با اینکه
ما خارجی کردن را تمرین می کنیم، این شانس را بدست می آوریم که خودمان را
به عنوان یک فرد توانمند برای ایجاد تغییر در نظر بگیریم و احساس کنیم که
توانایی مناسبی برای بهبود یافتن داریم.
تفسیر کردن
تفسیر کردن به منظور کمک به افراد برای به دست آوردن یک دیدگاه مشخص نسبت به داستانشان مورد استفاده قرار گرفته می شود.
در
برخی از زمان ها داستان اصلی ما به عنوان یک مورد بزرگ و مضمحل کننده در
نظر گرفته می شود، به نحوی که هیچ وقت نمی توانیم از آن شرایط خارج شویم.
در
زمانی که یک داستان مشکل زا در زندگی ما برای یک دوره طولانی مدت وجود
داشته باشد، ما باید از اظهار نظرهای عمومی شده استفاده کنیم و نسبت به
داستانهای خودمان دچار سردرگمی شویم.
یک درمانگر داستانی بر روی ما
کار خواهد کرد تا داستان ما را به بخش های کوچک تر تقسیم کند، داستان
خودمان را مشخص کنیم و همچنین کمک کند که این کار قابل دستیابی و عملی
باشد.
[1] Externalization
دکتر بازی و بلوغ زودرس در کودکان
دانستنی های دروغ گویی، دزدی و بددهنی در کودکان
دانستنی های جامع خود ارضایی کودکان و نوجوانان و روش های درمان آن
داستان درمانی چیست؟
داستان گربه ی تنها
نتایج منحصر به فرد
زمانی
که داستان ما به عنوان یک مورد محسوسی در نظر گرفته شود که هیچ وقت دچار
تغییر نمی شود، هر نوع ایده در مورد داستانهای جایگزین بی تاثیر خواهد بود.
ما
می توانیم در داستان خودمان یک وضعیت ثابت و غیرقابل تغییری داشته باشیم و
اجازه بدهیم که این داستان بر روی بخش های مختلف زندگی ما تاثیر بگذارد و
تصمیم گیری، تجارب و روابط ما را تحت تاثیر قرار بدهد.
یک درمانگر
داستانی نه تنها به ما کمک می کند که با مشکلات خودمان مقابله کنیم، بلکه
همچنین به ما کمک می کند که داستانهای پیشنهادی و جایگزین را هم در نظر
بگیریم.
این درمانگران می توانند به ما کمک کنند تا اطلاعاتی را که برای یک دوره طولانی به همراه خودمان داریم را کشف کنیم.
ولی هیچ وقت این اجازه را ندارند که این اطلاعات را ارزش گذاری کنند و قضاوت داشته باشند.
این
اطلاعات می توانند به ما کمک کنند تا یک داستان جدید و مناسبی را در مورد
فردی که هستیم، مواردی که می خواهیم و شخصی که می خواهیم به آن تبدیل شویم،
ایجاد کنیم.
پیدا کردن یک درمانگر داستانی
داستان درمانی یک رهیافت منحصر به فرد و تخصصی در مورد مشاوره می باشد.
یک
سری فرصت هایی برای درمانگران وجود دارد تا در مورد داستان درمانی و نحوه
استفاده از این رهیافت بر روی درمانجو ها، آموزش لازم را ببینند.
درمانگران
داستانی آموزش دیده در سرتاسر جهان قرار دارند و می توانند از طریق منابع
آنلاین، همانند مرکز دالویچ[1] ، که توسط وایت و اپستون و به عنوان موسسان
داستان درمانی ایجاد شده است، قابل دستیابی باشند.
همچنین به منظور
پیدا کردن یک درمانگر داستان درمانی در نزدیکی محل سکونت خودتان، شما می
توانید از سایت هایی همانند روانشناسی امروزی[2] استفاده کنید که به شما
اجازه می دهد درمانگران موجود در منطقه خودتان را پیدا کنید .
همچنین شما را درمورد روش مشاوره ای مورد استفاده توسط این افراد هم راهنمایی می کنند.
این
مورد به شما کمک خواهد کرد تا درمانگران داستانی آموزش دیده در منطقه
خودتان را به صورت تخصصی و بر اساس نیاز خاصی که دارید، پیدا کنید.
یک
زمان مناسبی را صرف تحقیق در مورد گزینه ها اختصاص کنید و در صورتی که
نسبت به داستان درمانی و نحوه استفاده از آن توسط درمانجوها سوالاتی داشته
باشید، سوالات خودتان را حتما مطرح کنید و از مطرح کردن آن نترسید.
بیشتر درمانگران از فرصت ایجاد شده برای به اشتراک گذاری روش تخصصی مشاوره خودشان و نحوه مفید بودن آن استقبال می کنند.
توصیه ای برای داشتن یک زندگی بهتر
به منظور شناخت این موضوع که ما از داستانهای خودمان برای سازماندهی و معنادار کردن دنیا و تجربیات خودمان استفاده می کنیم.
نکته مهمی که باید به یاد داشته باشیم عبارت از قدرت کلمات استفاده شده و نحوه تاثیر آن بر روی تصمیم گیری و رفتار ما می باشد.
داستان درمانی نه تنها به افراد اجازه می دهد که تشخیص خودشان را مشخص کنند.
بلکه
همچنین از تشخیص آنها برای کمک به آنها برای تبدیل شدن به یک متخصص در
زندگی خودشان و داشتن یک زندگی که اهداف و ارزشهایشان را منعکس می کند،
استفاده کنند.
ما نسبت به آن چیزی که فکر می کنیم، توانایی بیشتری
برای رشد و تغییر داریم، به خصوص در زمانی که تشخیص ما و داستان ما متعلق
به خود ما باشد.
همانطور که دوید اپستون، به عنوان یکی از موسسان داستان درمانی، بیان کرده است “مشکل، مشکل است. فرد مشکل نیست.”
نویسنده: جودی کلارک[3]-مترجم : کودک و نوجوان
آخرین به روز رسانی: 11 سپتامبر 2018
منبع : داستان درمانی چیست؟- کودک و نوجوان
روزی بود و روزگاری. در دهکده ای کوچیک جوجه کوچولویی زندگی می کرد که خیلی خیلی خجالتی بود.
جوجه کوچولوی خوش آب و رنگ، از جوجه مرغ بودن متنفر بود. اون همیشه دوست داشت از اول جوجه قو یا اردک بود.
وقتی
جوجه قوهای سفید و یک دست رو می دید که روی کمر مادشون سوارن و آب تنی می
کنن از خودش بیشتر بدش می اومد و با مادرش بد رفتاری می کرد که چرا منو به
دنیا آوردی.
جوجه کوچولو خودشو دوس نداشت و به خاطر همین از خودش بودن خجالت می کشید.
وقتی
تو مهمونی های بقیه ی جوجه ها شرکت می کرد از اینکه خودشو با صدای بلند
معرفی کنه و بگه که یه جوجه مرغ طلایی و قشنگه بدش می اومد .
برای همین ترجیح می داد گوشه ی لونه بمونه و با دیدن شادی و خوشحالی بقیه جوجه ها، فقط غصه بخوره.
کار جوجه کوچولو شده بود غصه خوردن و غصه خوردن. اونقدر که قشنگیای حیوونای دیگه رو دیده بود، خودشو هر روز زشت تر و زشت تر می دید.
تا اینکه یه روزی خسته شد و تصمیم گرفت از دهکده ی قشنگ شون فرار کنه.
جوجه کوچولو تنها می شود
صبح یکی از روزایی که مامان مرغه هنوز خواب بود، جوجه کوچولوی طلایی رنگ، چشماشو باز کرد و تصمیم گرفت نقشه شو عملی کنه.
دور و برشو حسابی نگاه کرد و وقتی مطمین شد کسی دور و برش نیست، جستی زد و پرید توی کوچه.
تو دل جوجه کوچولو آشوب بود. اون خیلی کوچیک بود و فکر اینکه طعمه ی پنجه ی کلاغا و گربه ها بشه، تنشو می لرزند.
تازه یاد گرفته بود بدون کمک مامانش دونه از زمین برداره و راه زیادی داشت تا از دهکده ی اقاقیا وارد دهکده ی اسرار آمیز بشه.
جوجه کوچولو قبلا از مامانش شنیده بود که دهکده ی اسرار آمیز جای خیلی عجیبیه.
اون می گفت توی دهکده ی اسرار آمیز، دارویی وجود داره که اگه کسی از اون بخوره، برای همیشه شاد و خوشحال میشه و هیچ غمی سراغش نمیاد.
فکر معجون شادی یه لحظه جوجه طلایی رو رها نمی کرد.
تا جایی که تصمیم گرفت برای رسیدن به معجون شادی، دلشو به دریا بزنه و با قدمای کوچیک کوچیک رفت به سمت خروجی دهکده.
چه راه پر پیچ و خمی!
جوجه ی ریزه میزه رفت و رفت تا جایی که حس کرد چشماش داره سیاهی میره.
حسابی گرسنه شده بود و از ترس کلاغا و گربه ها، آسایش نداشت.
بالاخره گوشه ی یه درخت ایستاد و دید که پیرمردی داره برای پرنده ها دونه می ریزه.
خودشو پشت درخت قایم کرد و وقتی مطمین شد کسی قصد گرفتنشو نداره، پرید روی دونه ها و شروع کرد به غذا خوردن.
اما هنوز خوب خوب سیر نشده بود که حس کرد هوا تاریک تر شده و یه سایه ی بزرگ داره بهش نزدیک میشه.
از ترس شروع کرد به جیک جیک کردن و دید یه کلاغ سیاه بزرگ با سرعت برق و باد داره بهش نزدیک میشه.
جوجه کوچولو که زندگی رو تموم شده می دید، تو دلش گفت” خدایا خواهش می کنم بهم کمک کن.
من خیلی تنهاام” و اشک از چشمام سرازیر شده بود که دید پیرمرد در حیاطو بازکرد و با یه طرف دونه به سمتش اومد.
پیرمرد که جیک و جیک کردن پر التماس جوجه را می شنید، دوان دوان به سمتش اومد و اونو تو دستای خودش گرفت.
کم کم قلب جوجه طلایی آروم شد و خودشو تو دستای پیرمرد رها کرد تا مطمین شه که هنوز زنده ست.
انگاری خدا واقعا جوجه رو دوست داشت و ازش به موقع مراقبت کرده بود.
زندانی که خیلی هم بد نیست!
جوجه از اینکه زنده مونده خیلی خوشحال بود، اما دوست داشت زبان داشت و به پیرمرد می گفت که قصدش رفتن به دهکده ی اسرارا آمیز است.
حالا او در حیاط خونه ی پیرمرد با چندتا جوجه ی دیگه گیر افتاده بود و راه پس و پیش نداشت.
جوجه
ها اردک ها وقتی جوجه ی طلایی رو دیدن، خیلی ذوق زده شدن. اونا شورع کردن
به تعریف کردن از پر و بال قشنگ جوجه و گفتن که آرزو دارن جوجه مرغ بودن.
جوجه
طلایی که داشت از تعجب شاخ در می اورد گفت ” آخه چطور ممکنه؟ شما جوجه
اردک اید. خیلی زیبایین و همه عمرم آرزو داشتم جای شما باشم”.
جوجه اردک ها با حسرت گفتن ” حیف که اینجا زندانی شدیم و نمی توانیم اینهمه راه رو پیاده بریم.
اخه ما باید بیشت شنا کنیم وگرنه به دهکده ی اسرار آمیز می رفتیم و معجون شادی رو می خریدیدم تا کمی از اردک بودن خوشحال باشیم”.
جوجه طلایی بیشتر و بیشتر تعجب کرد و گفت ” آه منم دارم برای معجون شادی به اون دهکده میرم. شما راه ساده تری بلدین؟”
جوجه
اردک گفت “اره برای شماها یه راه نزدیک تر بلدم. اگر از کنار جاده درختای
بلوط پیر بری خیلی زودتر می رسی ولی باید مراقب ماشین ها و حیوونای درنده
باشی. تو برای اونا یه لقمه ی چرب و نرمی”.
جوجه کوچولو با خوشحالی آدرس جدید رو گرفت و پا به فرار گذاشت.
جدیدترین روش های روانشناسی کودک
به دهکده خوش اومدی کوچولو
صبح زود، جوجه کوچولو راهشو کج کرد و از کنار درختای بلوط عظیم به سمت دهکده ی اسرار امیز رفت.
نزدیکای ظهر بود که با خستگی زیاد وارد دهکده شد. پرو بالش کثیف شده بود و پاهای کوچیکش رمقی نداشتن.
یه گوشه نشست و خروس کوچولویی رو دید که خندان و شادان به سمتش می اومد.
خروس گفت به دهکده ی ما خوش اومدی. حتما تو هم به دنبال معجون شادی اینهمه راه رو اومدی که اینطور خاکی و خسته ای.
جوجه
طلایی اشکش در اومد و گفت ” اره دقیقا. الان چند ورزه که تو راهم. مامانمو
ندیدم و از پنجه ی کلاغ، به سختی جون سالم به در بردم. حالا بگو معجون
شادی کجاست؟”
خروس گفت دنبال من بیا کوچولو. تو رو به خونه ی جغد جادوگر می برم. اون بهت میگه که معجون شادی چطور درست میشه.
جوجه طلایی و خروس رفتن و رفتن تا وارد خونه ی جغد جادوگر شدن.
جغد با دیدن جوجه ی خسته اما امیدوار، تعجب زده شده و گفت: ” واقعا اینهمه راه رو تنها اومدی؟ چطور ممکنه؟
تو اولین و قوی ترین جوجه ای هستی که دهکده ی اسرار آمیز به چشم می بینه. تو خیلی قوی هستی کوچولو”.
جوجه
که انتظار تعریف و تمجیدهای جغد رو نداشت، از صمیم قلبش خوشحال شد و گفت ”
ولی.. ولی من اصلا خودمو دوست ندارم. دوست دارم معجون شادی رو بخورم و از
غصه آزاد بشم”.
جغد جادوگر گفت ” نگران نباش. چند روزی رو مهمون من هستی تا یاد بگیری معجون شادی رو چطور درست کنی”.
این دیگه چه جور معجونیه!
صبح
روز بعد جغد جادوگر، معجون شفاف و خوشرنگی رو به جوجه داد و گفت : باید به
مدت یک هفته، هر روز صبح راس ساعت 8 خودت را خوب خوب در آینه نگاه کنی.
بعد چندتا از زیبایی هایت را پیدا کنی.
اما این کافی نیست. بعد از
اون باید در دهکده ی اسرار آمیز بچرخی و با حیوانات مختلف حرف بزنی تا اون
ها هم تایید کنند که آن زیبایی را داری.
بعد از اون به تو دانه ای اسرار آمیز می دهم که اون را داخل معجون می اندازی.
بعد از 7 روز باید 7 دانه ی شادی آور داشته باشی تا در پایان روز هفتم دانه ها رو بخوری و برای همیشه شاد شوی.
جوجه گفت ” اگر بااین کار شاد می شوم، چرا که نه. از همین الان شروع می کنم.”
او بارها و بارها در آینه نگاه کرد. هر بار چیزای قشنگ زیادی را در آینه می دید که انگار قبل از اون اصلا ندیده بود.
پرهای لطیف، سینه ای زیبا، کرک های طلایی، نوک حنایی، صدای دلنشین جیک و جیک و هزاران قشنگی دیگه.
هرشب
قبل از خواب، توی دل جوجه کوچولو قند آب می شد وقتی می دید بقیه ی حیوونا
هم زیبایی های اونو دیدن و موفق شده یه دونه ی اسرار آمیز جدید بگیره.
دانستنی های جامع خود ارضایی کودکان و نوجوانان و روش های درمان آن
داستان درمانی چیست؟
داستان گربه ی تنها
چگونه باردار شوم
داستان جوجه کوچولوی خجالتی
حالا وقتشه که معجون اسرار آمیز کار خودشو بکنه
بعد از 7 روز جوجه طلایی به پیش جغد رفت و به دستور جغد دانا، دونه ها را در معجون سرخ رنگ ریخت و خورد.
جوجه
شادی عجیبی رو احساس کرد. اون احساس می کرد یه آدم جدید شده، چشمام دنیا
رو جور دیگه ای می دید و خودش را زیباترین جوجه ی دهکده می دید.
اون از جوجه مرغ بودن خوشحال بود و حاضر نبود جوجه ی هیچ حیوون دیگه ای بشه.
در همین مدت کم، جوجه تونست دوستای زیادی پیدا کنه و ازشون چیزای زیادی یاد بگیره.
وقت خداحافظی
صبح روز هشتم جوجه برای تشکر و خداحافظی پیش جغد جادوگر رفت و به اون گفت “جغد عزیز از اینکه شادی رو به من هدیه کردی ازت ممنونم.
تو جغد دانایی هستی چون به من یاد دادی قشنگیای خودمو ببینم وفکر می کنم چیزی که منو شادتر از همیشه کرده، دیدن خوبی های خودمه”.
”
این راه طولانی ارزش خوشحالی الانمو داره و میخوام به دهکده اقاقیا برگردم
تا به جوجه های دیگه هم طرز تهیه ی معجون شادی رو یاد بدم”.
جغد که از درایت و هوش جوجه کوچولو شگفت زده شده بود، اون رو در آغوش گرفت و گفت ” تو بهترین جوجه ای هستی که در عمرم دیدم.
خوشحالم که می تونی حیوونای زیادی رو به شادی برسونی و تا رسیدن به دهکده ی اقاییا تنهات نمیذارم”.
جوجه مرغ طلایی خوشحال تر از همیشه به دهکده ی اقاقیا رسید و درست کردن معجون شادی رو به همه حیوونای شهر آموزش داد.
حالا دیگه هیچ حیوونی از خودش بودن متنفر نبود و دهکده ی اقاقیا تبدیل به یه دهکده ی اسرارآمیز جدید شده بود.
نویسنده : کودک و نوجوان
ترس از مرگ یک مورد عادی می باشد، ولی تاناتا فوبیا یک مورد افراطی است
تاناتا
فوبیا[۱] عبارت از یک ترس غیرمعمول و غیرعادی از مرگ خود فرد و / یا مردن
می باشد که بر روی عملکرد “عادی” و ایمن فرد دارای این ترس تاثیر می گذارد
.
ممکن است نسبت به ریسک واقعی یا تهدیدی که فرد با آن مواجه می باشد، یک حالت غیرمتناسبی باشد.
در
حالیکه برخی از افراد در هنگام مواجهه با واقعیت مرگ و میر در موقعیت های
مربوط به مردن / مرگ، همانند بیمارستان، خانه یا مسافرخانه ها.
در
طول فرآیند مردن یا در طول مراسم دفن، یاد بود، یا به خاک سپاری بعد از مرگ
یک فرد، یک نوع ترسی را تجربه می کنند، ولی این ناراحتی ها در حالت معمول
منجر به ایجاد تاناتا فوبیا نمی شوند (همچنین این عبارت در برخی مواقع به
صورت نامناسبی مورد استفاده قرار داده می شود).
تاناتا فوبیای واقعی باید:
معطوف به از دست دادن زندگی شما باشد .
شامل نگرانی در رابطه با مرگ یک شخص دیگری نباشد.
برای
مثال، تفکر یا ترس از یک بیماری یا تصادفی که منجر به مرگ یک فردی شده است
که شما دوست داشته اید، یا مراقبت بودن از عدم اتفاق افتادن این موارد
برای کودک، همسر / شوهر، یا والدین یا دوستان شما، منجر به ایجاد تاناتا
فوبیا نمی شود.
بر روی زندگی عادی شما تاثیرگذار باشد.
برای
مثال، احساس ناراحتی یا زبان گرفتگی در طول یک مراسم تدفین یا خدمات خاک
سپاری، به دلیل عدم اطمینان شما در مورد بهترین موردی که می توانید به فرد
داغ دیده بگویید، یک مورد کاملا رایجی می باشد.
از طرف دیگر، امتناع
از ترک کردن خانه خودتان یا آپارتمان برای رفتن به خرید از فروشگاه یا عدم
دریافت بسته پستی، به دلیل اینکه می ترسید یک چیزی منجر به کشته شدن شما
شود.
می تواند نشان دهنده یک شرایط روان شناختی باشد که نیاز به صورت گرفتن یک ارزیابی از طرف یک متخصص سلامت روان دارد.
[۱] Thanataphobia
مرکز مشاوره مگاروان
آیا ترس از مردن و / یا مرگ یک مورد عادی می باشد؟
شستن
دست های خودتان به صورت مرتب برای پیشگیری از پخش شدن میکروب ها، یا مسواک
زدن مرتب به منظور پیشگیری از بیماری لثه و سوراخ شدن دندان، یک واکنش
نرمال و سالمی نسبت به نگرانی های واقعی می باشد.
به طور مشابه،
ایجاد ترس از مردن / مرگ معمولا مفید می باشد، چرا که این مورد می تواند
شما را تهییج کند تا سلامتی خودتان را از طریق کارهای منظم، پیروی کردن از
رژیم غذایی مناسب، غلبه بر اعتیاد و سایر موارد بهبود دهید.
علاوه بر این، یک نگرانی مناسب در مورد از دست دادن زندگی خودتان می تواند بر روی شما تاثیرگذار باشد .
شما
ریسک هایی احتمالی را قبل از انجام دادن یک فعالیت فیزیکی جدید یا قرار
دادن خودتان در موقعیت خطرناک یا آسیب رسان بالقوه، در نظر بگیرید.
ولی در این شرایط هم واکنش های مربوط به یک ترس معمولی از مرگ / مردن، معمولا تا سطح تاناتا فوبیا رشد پیدا نمی کند.
هیچی پیدا نشد.
عوامل تاناتا فوبیا
همانطور
که در بالا هم بیان شد، ترس از دست دادن زندگی شما یک مورد عادی و معمولا
مفید می باشد، ولی معمولا تا سطح تاناتا فوبیا رشد پیدا نمی کند.
مگر
اینکه ترس شما همچنین بر روی سبک زندگی نرمال شما تاثیر گذار باشد و / یا
واکنش شما ممکن است متناسب با ریسکی واقعی یا تهدیدی که شما با آن مواجه
شده اید، نباشد.
در حالت کلی، هر نوع ترس شدید و غیرعقلایی مربوط به
یک موقعیت یا فرد خاص که تا سطح یک فوبیا افزایش پیدا می کند، دارای
ماهیت روان شناختی می باشد.
برای مثال، اکثر افراد پیدا کردن یک
عنکبوت را در خانه دوست ندارند، ولی در صورتی که ترس شما از این موجوات
باعث شود که شما بعداز پیدا کردن آنها بر روی دیوار خانه تان، از خانه
خودتان فرار کنید .
یا اینکه مجبور باشید که با هر هزینه ای، از
جنگل ها، پارک ها یا سایر مناطقی که محل زندگی حشرات هستند، دوری کنید، در
این صورت ترس شما از حشرات معمولا منجر به بروز آراکنو فوبیا[۱] (ترس از
حشرات) نمی شود.
در حالیکه عوامل مربوط به هر نوع فوبیایی پیچیده می
باشند، ولی تاناتا فوبیا (و به طور کلی، ترس ما از مرگ) می تواند در نتیجه
هریک از نگرانی هایی ایجاد شود که افراد در مورد مرگ و میر خودشان دارند.
برخی از این نگرانی ها عبارتند از:
ترس از یک مرگ ناگهانی یا طولانی.
ترس از یک مرگ دردناک یا وحشت آور
ترس از یک مورد ناشناس یا “چیزی که در دنیای پس از مرگ می باشد؟”
ترس از داشتن زندگی مناسب در مورد افرادی که دوست دارید / باز ماندگان در آینده.
ترس هایی که ریشه در تجربیات زندگی دردناک یا منفی گذشته دارند.
شناسایی عوامل روان شناختی خاص تاناتا فوبیا در هر فردی بیش از حد پیچیده و منحصر به فرد می باشد.
در صورتی که نسبت به داشتن این فوبیا شک داشته باشید، در این صورت باید به دنبال کمک گرفتن از یک متخصص سلامت روان واجد شرایط باشید.
[۱] arachnophobia
مرکز روانشناسی و روانپزشکی مگاروان
مشاوره طلاق رایگان
مشاور کودک خوب
مشاوره تلفنی فوری
مشکلات جنسی زناشویی
اختلال روانی شخصیت
اعتیاد مواد مخدر اینترنت
روانپزشک خوب
نکرو فوبیا در برابر تاناتا فوبیا
نکرو
فوبیا[۱] متفاوت از تاناتا فوبیا می باشد. در حالیکه هر دو این واژه ها
اشتباه گرفته می شوند یا برای اشاره به یک ترس مشابه، به صورت اشتباه به
کار گرفته می شوند، ولی نکرو فوبیا به یک ترس شدید .
در اغلب مواقع
غیرعقلایی اشاره دارد که افراد در هنگام مشاهده کردن موارد مرده، همانند
بقایایی لاشه یک حیوان یا جسد یک انسان، یا موردی که در اغلب مواقع مربوط
به مرگ میر می باشد، همانند جعبه جواهرات، تابوت، مرده شوی خانه، قبرستان،
سنگ قبر و غیره، به آن دچار می شوند.
ریشه این کلمه
کلمه انگلیسی مدرن تاناتا فوبیا از دو کلمه یونانی به دست آمده است:
Thanatos
که در یونان قدیم به معنای مرگ بود و از یک عبارت قدیمی تر پرتغالی – هندی
– اروپایی به دست آمده است که به معنای “ناپدید شدن یا مردن” می باشد.
Phobia
که از یک کلمه یونانی Phobis به دست آمده است و به معنای “ترس، ترس
ناگهانی، وحشت، نشان دادن ترس، یا مورد ترس یا وحشت” می باشد.
همچنین این کلمه از یک عبارت پرتغالی – هندی – اروپایی به دست آمده است که به معنای “گیر کردن” می باشد.
نویسنده: کریس ریموند[۲] – مترجم: مگاروان
آخرین به روز رسانی: ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸
[۱] Necrophobia
[۲] Chris Raymond
مسافرت کردن موارد بسیار زیادی را به شما نشان می دهد
فرهنگ های جدید، افراد جدید، دوستان جدید، تجربیات جدید.
هر چیزی که در طول مسافرت تجربه می کنید، جدید می باشد.
این مورد هیجان انگیز می باشد، ولی همچنین در برخی مواقع می تواند منجر به ایجاد احساس ناآشنایی، مضمحل شدن و حتی تنهایی شود.
در این مقاله ما یک سری توصیه هایی را بیان کرده ایم که با استفاده از آنها می توانید بخش قابل توجهی از زمان خودتان را در کشورهای خارجی صرف کنید و در عین حال وضعیت ایمن و سالم خودتان را در طول سفر حفظ کنید.
۱٫ آماده شدن
دقیقا همانند بررسی کردن بهترین مکان های قهوه / مکان های موج سواری / رستوران های محلی / مکان هایی که باید ببینید، یک بخش از وقت خودتان را صرف بررسی سایت Smartraveller.gov.au کنید.
این سایت باعث خواهد شد که شما در رابطه با همه موارد مورد نیاز، شامل برنامه ریزی، پول، پوشش تلفنی و بیمه سفر اطلاعات لازم را کسب کنید تا بتوانید اقدامات درمانی خودتان را مدیریت کنید و در صورت نیاز کمک های لازم را دریافت کنید.
در مواقع ضروری، همانند تصادف یا بلایای طبیعی، نمی خواهید که در مورد کارهایی که باید انجام دهید، دچار استرس شوید.
یک سری از توصیه های عملی مناسب برای شما عبارتند از:
• برنامه های سفر خودتان را در Smartraveller.gov.au ثبت کنید و در مسیر سفر ایمیل خودتان را چک کنید (تا پیام های ارسال شده از طریق این سایت را بخوانید).
• یک کپی از برنامه سفر خودتان را به دوستان یا اعضای خانواده ایمیل کنید.
• در صورتی که دارای تلفن یا وای فای نباشید، یک یادداشت نوشتاری از شماره های مخاطبان ضروری را در خانه نگه دارید و همچنین اطلاعات مربوط به سیاست بیمه سفر را یادداشت کنید.
7 دوست متفاوتی که شما در زندگی تان خواهید داشت
۲٫ در محیط خانه با دوستان و اعضای خانواده در ارتباط باشید
در صورتی که هر مورد دیگری جدید و یک مقداری ترسناک باشد، در ارتباط بودن با افرادی که بهترین شناخت را در مورد شما دارند، دارای اهمیت زیادی می باشد.
این مورد می تواند به شما کمک کند تا Facetime یا مکالمه اسکایپ منظمی داشته باشید؛ شما می توانید این موارد را در طول هفته خودتان برنامه ریزی کنید تا در نتیجه آن خانواده و دوستان شما نگران شما نشود.
در صورتی که شما برای بیان کردن خبر رسیدن خودتان تماس نگیرید، خانواده و بهترین دوستان شما با استفاده از ابزارهای بیان شده می توانند شما را چک کنند و از وضعیت سفرتان مطلع شوند.
همه ما مطلع هستیم اسنپ های اینستاگرام در برخی مواقع استوری های کاملی نشان نمی دهند.
مشاورانه
مشاوره خانواده
مشاوره ازدواج
مشاوره تلفنی
مشاوره آنلاین
تست روانشناسی
مشاوره روانشناسی
مشاوره جنسی
اختلال روانی
استخدام روانشناس و روانسنج
۳٫ مراقبت کردن از موارد اساسی
با این موارد مواجه شوید. بدن و ذهن شما صرفا به این دلیل که خارج از کشور هستید، نمی تواند تاثیرات استرس را از بین ببرد.
در واقع دور بودن از خانه می تواند باعث شود که سطح استرس شما کاهش یابد.
داشتن خواب کافی، مصرف یک رژیم غذایی متوازن (این یک تعطیلات در مورد میوه ها و سبزیجات نمی باشد) و انجام دادن برخی از ورزش های منظم اهمیت زیادی در این شرایط دارند.
انجام دادن برخی از کارهای روتین سالم یک مورد مهم و کلیدی در ایجاد احساس بهزیستی می باشد.
۴٫ ایمنی مهمانی
چند ماه گذشته خودتان را در نظر بگیرید. آیا مواقعی پیش آمده است که شما بیشتر از حد معمول مشروب خورده باشید، به دلیل مشروب خوردن یک نوع فشاری را تجربه کرده باشید یا به دلیل نااطمینانی یا تنهایی مشروب خورده باشید؟
در صورتی که شما مشروب خوردن یا مهمانی گرفتن را ترک کرده باشید، این وضعیت یک سری عوارضی را برای سلامت روانی و بهزیستی شما خواهد داشت (در مورد احترام گذاشتن و باقی ماندن حالت اضطراب).
همچنین در زمانیکه شما مشروب می خورید، احتمال انجام دادن کارهای خطرناک توسط شما افزایش می یابد، کارهایی از قبیل رفتن به یک مکان ناشناس با افرادی که نمی شناسید، داشتن یک رابطه جنسی غیرایمن یا داشتن برخورد فیزیکی.
این مورد می تواند خسته کننده به نظر برسد، ولی استفاده از توصیه های عمومی اهمیت زیادی دارد:
شناخت محدودیت های خودتان، ترکیب نکردن مشروبات و مواد، اطمینان حاصل کردن قبل از خوردن چیزی، نوشیدن آب یا نوشیدنی های غیرالکلی، مطلع کردن یک شخصی در مورد جایی که می خواهید به آنجا بروید و داشتن یک برنامه ای برای نحوه برگشتن به هتل خودتان.
مشاوره فردی وسلامت
۵٫ با یک شخصی صحبت کنید – هر شخصی!
در صورتی که شما احساس دلتنگ شدن یا منزوی شدن بکنید، بهترین کاری که می توانید انجام بدهید عبارت از مطلع کردن یک شخصی در مورد نحوه انجام دادن کار خودتان می باشد.
قبل از اینکه مسافرت را شروع کنید و در صورتی که در بهترین وضعیت خودتان قرار نداشته باشید، افرادی را مشخص کنید که می توانید به آنها اعتماد کنید.
این فرد می تواند شخصی باشد که می توانید همراه با وی مسافرت کنید، یا شخصی که در خانه شما قرار دارد، همانند والدین یا همسر.
پذیرفتن این موضوع که شما زمان مناسبی برای زندگی خودتان ندارید، می تواند کاملا سخت باشد، ولی در صورتی که یک رابطه راحتی با شخص مورد اعتمادتان داشته باشید، مجبور نیست که به تنهایی با آن مواجه شوید. در این مرحله همراه با یکدیگر می توانید اقدامات بعدی خودتان را مشخص کنید.
نویسنده : مشاورانه