مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مشکل مادرم با همسرم

من یه داداش سه ساله دارم که مامانم سرش خیلی حساسه یعنی وقتی یه کار بد میکنه و شوهرم بهش میگه کار بد نکن مامانم ناراحت میشه با اینکه شوهرم همش با داداشم بازی میکنه و ب گفته خودش خیلی دوسش داره این وسط من گیر کردم بین حرفای شوهرم که میگه بچه رو لوس نکنید و مامانم که میگه بچه رو لوس نکنید و مامانم که میگه شما دوسش ندارید واقعا موندم دیگه چیکار کنم؟
1 پاسخ
پاسخ داده شده 13 Mar 2018 توسط دکتر روانشناس حرفه ای (47,400 امتیاز)
ویرایش شده 14 Mar 2018 توسط دکتر روانشناس
با سلام
دوست گرامی از این مباحث ممکن است در هر خانواده ای باشد و اصلا نباید نگران باشید منتهی مدیریت بین دو نفر هم مهارت فردی محسوب می شود اینکه اگر مادر شما فکر می کنند باید ازادی عمل بدهند باید با همسرتون صحبت کنید و به او بگویید متوجه هستید که ماد شما رفتار و توجه افرهطی دارند و خب نباید بچه را لوس کرد ولی به خاطر اینکه حساسیت ایجاد نشود و سو تفاهم پیش نیاید بهتر است این مساله را به مادرتون یاداور نشوند و اینکه به هر حال هر فردی نوعی تربیت در ذهن دارد و به هر حال نسل قبل تر شاید اینگونه  تصور کنند ضمن اینکه برادر شما سه ساله است و قطعا با بزرگ تر شون و رشد عقلی خودش متوجه بسیاری از مسائل خواهد شد.
در هر حال امیدوارم موفق باشید و اینکه به مادرتون هم بفرمایید که همسر شما بسیار به برادر شما علاقه دارند و از روی صمیمیت نکته ای را عنوان می کنند و اصلا بحث خاصی مطرح نیست ..که نگران کننده باشد ..
در هر حال امیدوارم مسالهوای نباشد و مرتفع شود

در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

982122354790

موفق باشید

رابطه جنسی قبل از ورزش

رابطه جنسی قبل از ورزش

یونانیان باستان بر این باور بودند  که  ورزشکاران باید قبل  از ورزش از برقراری  ارتباط جنسی  خودد اری کنند ولی  المپیکی‌های مدرن و پژوهشگران در مورد تاثیرات برقراری رابطه زناشویی زمان مسابقه‌ها و اینکه آیا خودداری از برقراری این رابطه کارکرد ورزشی را تقویت می‌کند، اختلاف‌ رای دارند.

سال‌هاست مربیان و ورزشکاران در شب مسابقه‌های بزرگ یا حتی چند هفته پیش از آن، از رابطه زناشویی پرهیز کرده‌اند اما در بازی‌های المپیک لندن ، بسیاری از مربیان و پزشکان متخصص پزشکی ورزشی، درباره این باور قدیمی تردید کردند. گفته می‌شود محمدعلی کلی، بوکسور معروف، پیش از مسابقه‌های مهم تا ۶ هفته از برقراری رابطه زناشویی پرهیز می‌کرد و در طول جام جهانی فوتبال ۱۹۹۸، مربی تیم انگلیس، گلن هدل رابطه زناشویی را در طول این رویداد یک ماهه برای بازیکنان ممنوع کرد.

مارتی لیکروی، دونده آمریکایی و قهرمان دوی ۵هزار متر، ۴ دهه پیش گفته است: «رابطه زناشویی،‌شما را شاد می‌‎کند و آدم‌ شاد نمی‌رود ۵ کیلومتر بدود.» کارشناسان می‌گویند باور قدیمی «رابطه زناشویی پیش از ورزش ممنوع!» هنوز کاملا بررسی علمی نشده است اما تا به حال اغلب پژوهش‌هایی که بر اساس تاثیرات فیزیولوژیک انجام شده‌اند، نشان داده‌اند این رابطه استقامت، قدرت یا بنیه جسمی را کاهش نمی‌دهد. یان شرایر، استاد بخش پزشکی خانواده در دانشگاه مک گیل کانادا در این باره می‌گوید: «هنگامی که افراد را در آزمایشگاه بررسی می‌کنیم، «آزمون‌های کارکرد جسمی» روی آنها انجام می‌دهیم اما به احتمال بسیار زیاد در مسابقه‌ها، روان‌شناسی نقش بسیار مهم‌تری ایفا می‌‌کند. افرادی که مدعی‌اند رابطه زناشویی باعث کاهش میزان کارکرد ورزشی‌شان شده، می‎گویند علت این است که تمرکز، ستیزه‌جویی و فشار روانی‌شان برای بردن مسابقه کاهش یافته است.»

یک بازبینی بررسی‌های علمی در این باره که در نشریه بالینی پزشکی‌ورزشی منتشر شد، نشان داد رابطه زناشویی در شب پیش از مسابقه هیچ تاثیری بر تست‌های فیزیولوژیک ورزشکار ندارد. در یک بررسی ۱۴ ورزشکار سابق متاهل مورد یک تست قدرتی فشاری در روز پس از انجام مراقبت قرار گرفتند، همین تست ورزش پس از حداقل ۶ روز پرهیز از برقراری رابطه زناشویی انجام شد. نتایج نشان داد نه میزان قدرت و نه استقامت عضلات خم‌کننده دست تحت‌تاثیر رابطه زناشویی در شب پیش از آن قرار نگرفته است. پژوهشگران در دانشگاه ایالتی کلرادو در یک پیگیری بر این بررسی، ۱۰ مرد متاهل با تناسب بدنی را که بین ۱۸ تا ۴۵ ساله بودند، آزمایش کردند. در آزمایش‌های آنها قدرت فشاری، تعادل، حرکت جانبی، زمان واکنش، قدرت هوازی و ماکزیمم حجم اکسیژن (معیاری از کارایی مصرف اکسیژن در بدن) تحت‌تاثیر رابطه زناشویی قرار نگرفته بود.

یک بررسی سوم که در سال ۱۹۹۵ انجام شد، نشان داد رابطه زناشویی ۱۲ ساعت پیش از انجام یک آزمون تناسب بدنی اثر قابل‌توجهی بر قدرت حداکثر هوازی، میزان اکسیژن خون یا فشارخون ندارد.

نظریه‌ای مبنی بر اینکه محرومیت زناشویی باعث افزایش ستیزه‌جویی افراد می‌شود و انزال باعث کاهش تستوسترون – هورمونی که بر کارکرد ورزشی هم موثر است- در بدن می‌شود، هنوز به‌طور علمی ثابت نشده است.

دکتر شرایر می‌گوید: «حتی اگر این نظریه درست باشد، اغلب کارشناسان در حال حاضر معتقدند یک حد مطلوب برای ستیزه‌جویی یا تمرکز وجود دارد؛ مقدار خیلی کمتر آن و نیز مقادیر بسیار بیشتر آن کارکرد ورزشی را تضعیف می‌کند.»

از طرف دیگر، مارتین میلتون، کارشناس روان‌درمانی و روان‌شناسی مشاوره در دانشگاه سوری معتقد است اثر رابطه زناشویی بستگی بسیار زیادی به این دارد که چه کسی، با چه تعدادی، به چه مدت و به چه شیوه‌ای آن را انجام دهد. او می‌گوید: «اگر رابطه زناشویی بیش از حد مانع خوابیدن یا استراحت ورزشکار شود و ذهنش را از مسابقه منحرف کند، آشکار است که کارکرد ورزشکار افت می‌کند.»

تغییر اخلاق

سلام -من 32 ساله و ی پسر یک ساله دارم. مشکل خانوادگی دارم ولی الان از خودم عاصی شدم میخام اخلاقم عوض بشه خیلی ادم ساده لوح و زودباوری هستم اصلا خوددار نیستم و همین موضوع باعث شده وجههی خوبی نه در محل کار نه زندگی مشترکم داشته باشم. در ارتباط با خانوده همسرم به قدری ساده بودم و خودمونی دشم باهاشون که اصلا دیگه ادم حسابم نمیکنن و به راحتی مادرشوهرم بهم توهین میکنه .نمیتونم تعادلو نگه دارم یا سخت میشم یا زیادی نرم . همسرم باهام راحت حرف نمیزنه چون میگه به مامانت اینا میگی و بهم اعتماد نمی کنه. خسته شدم از این رفتارم . ممنون میشم که راهنماییم بفرمائید.
ویرایش توسط سعیده : 05-16-2018 در ساعت 04:59 AM
Top | #2
افراد ساده لوح و زودباور همان کسانی هستند که به سهولت نیز هیپنوتیزم می شوند.
زیرا قدرت مقاومت در برابر گفته ها و القائات دیگران را ندارند.ساده لوح

ساده لوحی حماقت نیست و حماقت نادانی نیست.
آن گاه که از چیزی سر درنمی آوریم، پیش می آید که تصورهای خطایی درباره آن داشته باشیم.
ساده لوحی گاه از یک معصومیت اخلاقی برمی خیزد.
انسان های نیک اخلاق معمولا زودباور و خوش قلب اند که در بسیاری از مواقع این خصلت خوب کار دست شان می دهد.




در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
021-88422495




افراد ساده لوح و زود باور
افراد سطحی نگر، بسیار زود باورند و به راحتی می توان فضای ذهنی شان را اشغال کرد و زمام اندیشه شان را به دست گرفت.
این افراد به دلیل اینکه به معضلات هر مسئله توجه ندارند .
و از تجربه و تحلیل عمیق و همه جانبه مسائل زندگی عاجزند، به سرعت و به سهولت به «یقین» و اطمینان می رسند.

به طور اصولی شایسته است که انسان ها نسبت به یکدیگر با اعتماد رفتار کنند.
ولی وجود درجه ای از احتیاط نیز در رفتارهای اجتماعی ضرورت دارد زیرا ممکن است .
گفتار دیگران چه به صورت ارادی و چه به صورت غیرارادی گاهی درست نباشد.
اما پذیرش بی چون و چرای گفته دیگران نیز کار صحیحی نیست.
البته در دوران کودکی، کودک گفته های افراد بزرگ تر را بدون چون و چرا به عنوان واقعیت قبول می کند.
که در نتیجه اهمیت دارد بزرگ ترها جز با راستگویی با آنان رفتار نکنند.
اگر پذیرش بی قید و شرط گفته دیگران در دوران جوانی و بزرگسالی هم تداوم یابد یا ناشی از مشکلات هوشی .
و کارکرد پایین تر از طبیعی ذهنی یا ناشی از ساده دلی فرد است.
که به طور احتمالی در محیط ساده و صمیمی بار آمده است .
و از رفتار جوامع پیچیده شهری که گاهی نیز منطبق با درستکاری و صداقت کامل نیست بی خبر است.

افراد در تعامل با دیگران نیاز به ارزیابی گفته های یکدیگر دارند و زودباوری در افراد تحت تاثیر عوامل گوناگونی.
چون سن به خصوص در کودکان، نارسایی های دستگاه عصبی، نداشتن تجربه کافی در ارتباط با دیگران.
میزان هوش افراد در تشخیص درستی یا نادرستی آنچه با آن روبه رو هستند، شکل می گیرد.

کمبود میزان مطالعه، کاهش سطح آگاهی ها درباره موضوعات گوناگون، محدودیت های فرهنگی و اجتماعی.
در محیط زندگی و برقراری ارتباطی محصور با دیگران و نداشتن قدرت نقادی گفتار اطرافیان زمینه های بروز زودباوری را گسترش می دهد.

افراد تلقین پذیر و زودباور عموما با مشکلات عدیده ای درخصوص معاملات بین فردی.
مسائل مادی، ازدواج و شغل مواجه هستند .
لذا به سادگی تحت تاثیر امواج اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته و به مسیری خلاف احوالات زندگی خود کشیده می شوند.
افراد زودباور با ارتقای سطح تجربه، مطالعه و مشورت با افراد صاحبنظر و خیرخواه می توانند خود را از وجود دام های دروغین نجات دهند.

دلایل زودباوری
اولین دلیل زود باوری این است که هنگام رسیدن اطلاعات جدید هرچه را که دریافت می کنیم .
در بست قبول یا رد می کنیم زیرا یا در زمان حال نیستیم یا درگیر گذشته ایم یا درگیر گفت وگوهای درونی خود هستیم.
به این دلیل اگر بخشی از واقعیت یا بخشی از خبری که به ما می رسد مطابق با واقعیت باشد .
ما این بخش را به کل اطلاعات و داده هایمان تعمیم می دهیم و کل اطلاعات و گفتار را می پذیریم.
بدون اینکه به خود زحمت تجسس، تحقیق و کنکاش بدهیم که موضوع چه هست.
به همین دلیل زود باوری باعث می شود ما از دنیای واقعی دور شویم.

ما درستی یک حرف یا اطلاعات را بر چه اساس می سنجیم؟
غیر از این نیست که آن اطلاعات و گفتار دریافت شده را با باورهای خودمان که در مغزمان درستی آنها به تایید ما رسیده است مقایسه می کنیم.
و اگر تطبیق داشته باشد می گوییم درست یا نادرست است.
حال اگر اطلاعات جدید یا بخشی از آن غلط بود یا غلو شده بود یا بخشی از حقیقت در آن پنهان شده باشد.
اگر این اطلاعات جدید را دربست بپذیریم اتفاقی که می افتد این است که آن قضاوتی که در آن لحظه می کنیم.
و تصمیمی که بر اساس آن قضاوت می گیریم می تواند در سرنوشت ما و اطرافیان مان تاثیر داشته باشد.
تصمیم گیری ما می تواند اشتباه باشد و در نتیجه هر عملی هم که بر اساس آن انجام می دهیم، اشتباه خواهد بود.

کمتر جمع و گروهی را می یابید که شایعه بین آنها جایی نداشته باشد.
شایعه را به راحتی می توان در شوخی های دوستانه جوانان، درددل های میانسالان و حرف های پیرمردان و پیرزنان یافت.
مردم بدون هیچ شناختی و تنها با تکیه بر شنیدارهای خود، فردی را به اوج رسانده یا به قهقرا می فرستند.
روابط خانوادگی را بر هم زده و زوج های جوان را از هم جدا می کنند.
از شخصی یا گروهی بی دلیل تمجید کرده و به شخص یا گروهی دیگر ناسزا می گویند.

حال که به اینجا می رسیم سؤال می شود که چه باید کرد که زودباور نباشیم؟
اولین علت زود باوری این است که در زمان حال نیستیم، پس باید در زمان حال و متمرکز باشیم تا در تله هایی که بر سر راهمان است، نیفتیم.
نباید بر اساس حدسیات به سخن دیگران گوش داد؛ مثلا اگر کسی گفت «ف» نباید بگوییم منظورش فرحزاد بوده است.
باید سخن دیگران را بشنویم و در گوش دادن دقیق باشیم.

در شناخت از افراد یا گوینده نباید دچار تزلزل شویم.
نباید ذهنیت های خودمان را وارد دریافت خبر کنیم.
مثلا نباید اگر فردی که با او مخالف هستیم، سخنی گفت زود آن را رد کنیم، باید به خود سخن توجه کنیم نه به گوینده آن.
اعتماد زیاد از حد باعث زودباوری و بی اعتمادی موجب دیرباوری می شود.
در دریافت خبر نباید زیاد اعتماد کرد و نه بی اعتماد بود چون در هر دو صورت خود را از شنیدن واقعیت ها محروم می کنیم.

احساسات در دیرباوری و زودباوری ما نقش بسزایی دارد و نباید آنها را وارد منطق خود کنیم.
آیا هر چیزی که در هر جایی می شنویم را باید باور کنیم ؟! چرا بدون تحقیق ، وهم ها را باور می کنیم ؟!
چرا بدون بصیرت و پرسش فریب عده ای فریبکار را می خوریم؟!
چرا با باور های غلط ، عقل و انسانیت خود را گاهی زیر سؤال می بریم؟!


توصیه های ما:
اهل تحقیق باشید، بدون تحقیق تصمیم نگیرید.
تحقیق کردن توسط بزرگان دینی و غیردینی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است.
در کتاب های معتبر و افراد شاخص دنبال جواب های خود باشید.
اگر 20 نفر هم گواه بر یک امر دادند دلیل بر درستی آن نیست.
عقل خود و آموزه های دینی درست را سرلوحه کار و عمل خود قرار دهید.
کمی متفاوت با بقیه باشید و فریب دوستان و فامیل های منحرف را نخورید.
چشم های تان را بشویید و طوری دیگر بنگرید.
اگر همه در چاه جهالت سقوط می کنند دلیل نمی شود شما نیز با آنها به ژرفای نادانی پرت شوید.
سعی کنید ساده لوح و زود باور نباشید.

علائم خیانت زن یا شوهر

خیانت زن یا شوهر

خیانت زن یا شوهر به عنوان یک مشاور زوجین تا به حال با افراد زیادی مواجهه شده ام.

که در کمال ناامیدی می خواهند علائم خیانت زن یا شوهر را بدانند.

علائم خیانت زن یا شوهر

اغلب برای آنها معاشقه کردن همسر کار بسیار ساده به نظر می رسد.

اما، زن یا شوهر آنها قصد انکار این چیزها در زندگی را دارد.

اغلب مراجعان من به دلیل بی اعتمادی خود را مقصر می دانستند در حالی که در واقع همسر آنها بی وفایی کرده بود!

با برملاشدن واقعیت در مورد خدعه همسر، این مردان و زنان کاملا به هم می ریزند.

آنها بارها از احساس دلشکستگی خود و احساس حماقت، بهره کشی و سوءاستفاده می گویند.

 

در این مقاله خواهید خواند:

  • علائم خیانت
  • الگوهای فکری افراد بی وفا
  • نحوه واکنش این دسته از افراد هنگام ارائه دلیل و مدرک دال بر خیانت

 

اعتمادی به زن یا شوهر شما نیست؟

شما ممکن است لحظه ای بترسید. همچنین ممکن است غمگین شوید و در بین تردید و فهمیدن خیانت همسرتان، در نوسان باشید.

شما باید کاملاً شک های خود را اشتباه بدانید اما فرصت خوبی است که این علائم را درست تشخیص دهید.

به خود مسلط باشید.

ممکن است به شما حسی مانند از جا پریدن برای یافتن میزان دروغ ها و تجدید فراش همسر خود دست دهد.

تحت این شرایط حس استرس و افسردگی با اعتماد به نفس و عزت نفس کم طبیعی به نظر می رسد.

نحوه فهمیدن علائم خیانت همسر را بخوانید….

 

آیا قبلا در رابطه خود مشکلاتی داشته اید؟

چه بخواهید چه نخواهید شما باید بدانید خیانت تنها در روابط یا زندگی های زناشویی ناکام رخ نمی دهد!

البته ممکن است تجربه برخی مشکلات از قبل برای هر دو طرف شما معمول باشد.

اما اگر همسر شما معاشقه داشته است می تواند دلایل (نه بهانه تراشی ها) متعددی داشته باشد.

خیانت چیست؟

در جواب سوال خیانت چیست؟ باید بگوبم که:

می خواهیم را تعریف کنیم اگر نمی دانید: رابطه جنسی فردی که متاهل است با فرد دیگری که در واقع همسر او نیست.

بنابراین، علائم زنا همان علائم فریب دادن محسوب می شوند.

(اگرچه، ممکن است براساس محل زندگی شما تلویحاتی قانونی برای آن ذکر شود).

قبل از بیان علائم و مدرک تذکرات زیر را در ذهن بسپارید

شما ممکن است متوجه علائم اولیه خیانت همسر خود شوید بون اینکه به طور خودآگاه از اهمیت آنها خبر داشته باشید.

اغلب خیانت و زنا در طی مراحلی روندی رو به رشد می یابد.

احتمال بروز تغییرات مرتبط در رفتار هنگام بودن در خانه هر قدر هم زیرکانه وجود دارد.

خیانت زن یا شوهر

در زیر سناریوهای احتمالی گفته می شود:

  • همسر شما و مردان و زنان دیگر ممکن است در فضای مجازی، در محل کار حتی در منزل شمایکدیگر را ملاقات کنند!
  • شیفتگی ممکن است شهوتی محض باشد یا ممکن است با یک درک دوجانبه ای شروع شده باشد که با دوستی گسترش یافته است.
  • شاید لاس زدن دوستانه ای بوده است..
  • ممکن است معاشقه هیجانی باشد که آن یک یا دو نفر احساسات شدیدی به یکدیگر دارند.
  • لاس زدن با اداهای جنسی زیاد به سمت پیشنهادات علنی و.. پیش خواهد رفت
  • هیچ گونه دوستی جز لاس زدن نیست و جز اینکه آنها صرفا زن یا مرد دیگری را به قصد سکس با آنها دعوت می کنند.
  • ممکن است یا ممکن نیست از همان ابتدا با معاشقه کردن بساط خیانت را گسترانیده باشند.

براساس اعتقادات و ارزش های هر کسی، همسر یا فرد محبوب شما ممکن است بین توجه طلبی دلخواه خود و رسیدن به آن و تمایل به ترک کردن معاشقه مردد باشد.

 

خیانت زن یا شوهر

  ۵ نشانه همسری که در حال خیانت است

  1. آنها احتمالا اکانت های ایمیل شخصی یا پسوردهای جدیدی را ساخته باشند
  2. از اپلیکیشن های رمزدار استفاده کرده و همواره تلفن را در دست خود نگه می دارند
  3. به طور ناگهانی ناپدید می شود، به باغچه می رود، یا زیرپله ها، یا ناگهان به پیاده روی و خرید مغازه می رود.
  4. تمام وقت کار می کنند و فقط برای خواب به خانه می آید و فقط برای خوابیدن به خانه می آید.
  5. خود را از شما پس می کشند و به شما پشت می کنند.

 

شما به زودی ۵ نشانه هشداردهنده دیگری در پیج من درمورد دوره های در دسترس خیانت را بیابید.

او برای  ابراز کردن خود دست به روش های غیرمعمولی خیانت زن به شوهر خواهد زد.

اینها همان چیزهایی است که ممکن است به ذهن همسر خائن خطور کند

در زیر آنچه زن یا شوهر خائن ممکن است اندیشیده باشد آمده است:

  • در مراحلی با انتخاب بین ماندن یا نماندن مواجه شده است.
  • ممکن است حتی به ذهن آنها خطور نکند که گیر بیفتند یا اینکه در این صورت چه اتفاقی میفتد و یا..
  • برای آنها افشاگری مهم نبوده است (یا به دلیل آنکه آنها پروایی از روابط خود نداشته اند.

یا به زندگی تأهل اهمیت نمی دهند یا اینکه چون آنها با رو شدن موقعیت راحت می شوند از آنجایی که اداره دو رابطه خیلی مشکل است).

  • ممکن است آنها فکر کنند که داشتن سکس از راه خیانت آسانتر است.

هیچ گونه مرحله گذاری، توجه به احساسات، رویارویی با آن در زمان نامناسب یا در کل نداشتن چنین احساساتی وجود ندارد.

اینها در مورد لاس زدن و سکس بود نه عاشق شدن و غیره.

  • آنها ممکن است پشیمان شوند که نباید این کار را انجام می دادند.

همسر شما با آشکار شدن خیانتش ممکن است مواردی مانند ذیل را به شما بگوید

۵ بهانه متداول خیانت

  1. با بودن در این رابطه یخ زده احساس تنهایی کردم
  2. فرصت هایی پیش آمد و من پذیرفتم. هیچ منظوری در این کارم نبود.
  3. شما بی وفایی کردی و من می خواستم انتقام بگیرم.
  4. وقت خود را با کودکان می گذراندی ولی به من توجهی نمی کردی.
  5. دلیلی برای این انجام کارم نداشتم. من دوستت داشتم و واقعاً از زندگی با تو راضی بودم.

راه متداول؟

توجه کردن! این کار بدان معنا نیست که با توجه کردن بیشتر به همسرخود همه چیز خوب خواهد شد.

شما ممکن است دلایلی خوبی برای تقسیم توجه خود داشته باشید.

با این حال، در این اظهارات  به اندازه کافی حرف های گفتنی وجود دارد.

آنها به شما اشاراتی معطوف به آنچه برای طی کردن مسیر بهبودی نیاز است را می دهند.

وقتی احساس گناه شروع می شود..

همزمان با زیاد شدن معاشقه همسر خود ممکن است گناه در آنها در حال شکل گیری باشد. در زیر از آنچه در کل می تواند رخ  دهد گفته می شود.

  • برخی از آنها می دانند که آنها نباید این کار را انجام می دادند
  • برخی از آنها حتی راضی به انجام چنین کاری نبودند
  • آنها ممکن است هرگز به خود به عنوان یک دروغگو (یا شاید بودند!) ننگریسته اند.
  • ممکن است فکر نکرده باشند که با این کار بر سر همسر خود کلاه می گذارند
  • ممکن است در انتخاب بین تثبیت زندگی خود یا توقف شیفتگی احساس درماندگی کنند
  • ممکن است ندانند چطور این کار را کنار بگذارند
  • آنها ممکن است با تهدید به قرار گرفتن در مقابل شما یا رئیس مورد اخاذی قرار گیرند.
  • آنها ممکن است آن شخص را واقعاً دوست داشته باشند و به خصوص با وجود افشاگری بین پایان دادن و ادامه خیانت مردد باشند.
  • ممکن است بخواهند یا نخواهند به همه آسیب برسانند.
  • برخی می گویند آنها یک زن در تختخواب و یکی در سر دارند.

اگر چه در این مرحله آنها ترجیح می دهند دروغ بگویند تا اینکه بخواهند معاشقه خود را بپذیرند.

علائم خیانت زن یا شوهر پس از پایان یافتن آنها

شما می فهمید؛ مچ آنها را می گیرید یا درنهایت آنها می پذیرند و ناگهان:

  • سعی می کنند با گفتن حقایق ناقص وانمود به ناراحتی، عصبانیت و بیزاری از شریک خود ( و شاید کودکان) کنند.
  • آنها ممکن است به سختی معاشقه خود را پایان دهند.
  • همانطور که زنان یا مردان دیگر آنها را به سادگی رها نمی کنند به ویژه اگر آنها دروغ نیز گفته باشند.
  • به خاطر بار احساسات گناه و شرم مأیوس می شوند و درست شما هستید که باید به آنها حس اطمینان خاطر و حمایت بدهید.
  • آنها ممکن است قادر به حمایت کردن نباشند.
  • او احتمالا نتواند و شاید نخواهد صحبت کند.
  • آنها ممکن است دیگر امیدی به درست شدن چیزها و حفظ زندگی زناشویی خود نداشته باشند.
  • اگرچه، شما نیز ممکن است حاضر به ادامه زندگی و همراهی نباشید و روانه دادگاه های طلاق شوید.

چرا ناامید میشویم ؟

چرا ناامید میشویم ؟

ناامیدی یا دلسرد شدن ذهن از رویا‌پردازی، یکی از مهم‌ترین مشکلات روانی است که امروزه با وجود همه‌ی پیشرفت‌های جامعه‌ی بشری، با آن رو‌به‌رو هستیم. ناامیدی نسبت به هر موضوعی، به علت عدم شناخت خود و احساس خود‌کم‌‌بینی به‌وجود می‌آید. برای غلبه بر ناامیدی، قبل از هر چیز باید بدانیم در چه مواردی ناامید هستیم. این مقاله را بخوانید تا ببینید چرا ناامید می‌شویم و چگونه با ناامیدی مقابله کنیم.

استادان روانشناسی «آنتونی شولی» و «هنری بیلر» در کتاب‌شان به نام «امیدواری در عصر استرس و اضطراب»، روانشناسی را با فلسفه، زیست‌شناسی، انسان‌‌شناسی و ادبیات کلاسیک آمیختند و با رویکرد متفاوتی درباره‌ی امید بحث کردند.




من یک‌راست به سراغ بخش سیزده این کتاب «غلبه بر ناامیدی: از تاریکی رها شوید» می‌روم. در این بخش نویسندگان بیان می‌کنند که ناامیدی ۹ شکل دارد که هر کدام با برآورده نشدن یا قطع یکی (یا بیش‌تر از یکی) از نیازهای پایه‌ای دربردارنده‌ی امید مرتبط است. این نیازها عبارتند از: وابستگی، توانایی و بقا.




مؤلفان در این بخش به بیان سه شکل از ناامیدی می‌پردازند که درنتیجه‌ی عدم کارکرد یکی از این سه نیاز یا سیستم محرک انسان به‌وجود می‌آید: خودباختگی، بی‌کفایتی و محکوم شدن به فنا. برای غلبه بر ناامیدی، ابتدا باید بدانیم با کدامیک از این انواع مواجه هستیم. نویسندگان این کتاب، برای هر شکل از ناامیدی، نوعی درمان ترکیبیِ ذهنی، بدنی و روحی معرفی کردند که شامل از نو ساختن افکار، تمرینات روحی خاص و دسترسی به نوع صحیحی از رابطه‌ی امید بخش است.
در این مقاله به عوامل ناامیدی و بعضی از تکنیک‌های پیشنهادی شولی و بیلر می‌پردازیم که با به‌کارگیری آنها می‌توانید نور امید را به زندگی‌ خود برگردانید.
چرا ناامید می‌شویم؟‌

برای اینکه ببینیم چگونه با ناامیدی مقابله کنیم، اول باید ریشه‌های ناامیدی را پیدا کنیم.
۱. خود‌باختگی

افراد خودباخته بر این باورند که به نحوی با دیگران متفاوت هستند. از عدم پذیرش توسط دیگران و درد ناشی از آن می‌ترسند، بنابراین منزوی و گوشه‌گیر می‌شوند. اگر در انجام کاری مسلط نباشند، از خود متنفر و بیزار می‌شوند و خود را لایق هیچ‌گونه توجه و حمایتی نمی‌دانند.
۲. احساس طرد شدن




این احساس فراتر از یک آسیب هیجانی ساده است؛ بنابراین این افراد همیشه در بحران هستند. فرد از اینکه توسط شخصی، در زمانی که بیشترین نیاز را به او داشته است رها شده، احساس تنهایی و ناامیدی می‌کند.
۳. بی‌انگیزگی

احساس بی‌انگیزگی به‌ویژه برای اقلیت‌های محروم مشکل ایجاد می‌‌کند، چرا‌که احتمالا فرصت‌های رشد و الگوهای مثبت در این قشر موجود نیست و یا در صورت وجود، فاقد ارزش قلمداد می‌شود.
۴. بی‌کفایتی




افراد در هر سنی به این باور نیاز دارند که نویسنده‌ی داستان زندگی خود هستند. اگر این نیاز برآورده نشود و شخص در هدایت مسیر زندگی و دستیابی به اهداف خود قدرتمند نباشد احساس بی‌کفایتی بروز کرده و ادامه می‌یابد.
۵. تحت سلطه بودن

لزوم اطاعت از یک فرد یا گروه، زمینه‌ساز حس نا‌امیدی است
۶. محدودیت




وقتی مبارزه برای بقا با حس عدم تسلط بر امور ترکیب شود، فرد احساس محدودیت می‌کند و خود را نالایق و ناکارآمد می‌‌بیند. این شکلِ ناامیدی بخصوص در میان افرادی که از وضعیت مالی مناسب برخوردار نیستند و همچنین کسانی که دچار معلولیت‌های جسمی و یا ناتوانی در یادگیری هستند، شایع‌تر است.
۷. تسلیم شدن در برابر مرگ

کسانی که دچار بیماری جدی و تهدید‌کننده‌ی زندگی هستند؛ یا به دلیل کهولت سن و ضعف و ناتوانی‌های‌شان، خود را در آستانه‌ی مرگ می‌‌دانند، جزو افراد آسیب‌پذیر هستند. این افراد پایان زندگی خود را مسلم و قریب‌الوقوع می‌بینند و زیر بارِ ناامیدی حاصل از مرگ خم می‌شوند.
۸. اسارت




نا‌امیدی ناشی از اسارت دو شکل دارد:

  1. اسارت بدنی (برای مثال در افرادی که در زندان به سر می‌برند)
  2. اسارت فکری و هیجانی (مثلا فردی که قادر نیست احساساتش را رها کند تا از رابطه‌‌‌ای بیمارگونه دست بکشد)

۹. درماندگی




افراد درمانده معتقدند که نمی‌توانند با آرامش و امنیت در جهان زندگی کنند. ضربه‌های روحی مکرر یا قرار گرفتن در معرض استرس‌های غیر‌قابل‌کنترل و تکرار شونده، احساس درماندگی عمیق و ریشه‌داری را به‌وجود می‌آورد که از آنها افرادی وابسته و درمانده می‌سازد. احساس درماندگی چیزی مانند احساس پرنده‌ای است که شکسته بال روی زمین افتاده است.
غلبه بر از خودبیگانگی و شاخه‌های آن (خود بیگانگی، ترک شدن و بی‌انگیزگی)

این شکل از ناامیدی با تحریف‌های شناختی از قبیل تعمیم مبالغه‌آمیز، ذهن‌خوانی، عمومی‌گرایی و تفکر همه یا هیچ، تقویت می‌شود. این افراد تصور می‌کنند که هیچکس در شرایط سختی که آنها هم‌اکنون در آن به‌سر می‌برند، نبوده و نخواهد بود. ذهن‌خوانی به معنای نتیجه‌گیری بدون بررسی‌های کافی است و راه مقابله با آن بررسی شواهد هیجانی است. یعنی اینکه با اعتماد، امید و ذهنی باز بررسی کنید که دیگران موقعیت شما را چگونه تجربه کردند.
اگر احساس طرد شدن می‌کنید، از لاک خود بیرون بیایید و ببینید که آیا این واقعیتِ درون شما بازتاب دقیقی از جهان بیرون هست یا نه؟
به‌طور کلی افراد تعمیم دهنده، حقایق زندگی را پررنگ‌تر از آنچه که هست می‌بینند. در سخنان‌شان از کلمات هرگز و همیشه زیاد استفاده می‌کنند و در افکار‌ آنها قانون همه یا هیچ حاکم است. به این معنا که هر چیز کمتر از کامل، شکست محسوب می‌شود. این افراد در برخورد با اشخاصی که شرایط کنونی آنها را پشت سر گذاشته‌اند با پاسخ‌های امیدوار کننده‌ای رو به‌رو خواهند شد. با تغییر دیدگاه‌تان، از شر تفکر همه یا هیچ خلاص شوید.
غلبه بر ناامیدی ناشی از بیماری‌های تداعی‌گر مرگ (فنا، درماندگی و اسارت)




عامل ناامیدی در کسانی که دچار بیماری‌های سخت هستند، قضاوت زود هنگام درباره‌ی زمان مرگ است بی‌آنکه زمینه‌ی محکمی وجود داشته باشد. قبل از قضاوت، باید به بررسی کامل شواهد بپردازیم و برای کشف حقایق تلاش کنیم.
«استفان جی گولد» انسان‌شناس و استاد دانشگاه هاروارد، در سن ۴۰ سالگی به نوعی سرطان نادر شکمی مبتلا شد. پزشکان معتقد بودند فردی با این بیماری به طور متوسط تنها ۸ ماه زنده است. او شروع به تحقیق در این زمینه کرد و در مقاله‌ای با موضوع آمار و سرطان، بیان کرد که بررسی اطلاعات آماری بیماری‌اش تا چه اندازه مفید بود و به او کمک کرد. او با خود گفت: بسیار خوب، نیمی از مبتلایان به این بیماری بیش از این زمان زندگی می‌کنند. آیا من می‌توانم جزو این گروه باشم؟ در نهایت او با بررسی بعضی فاکتور‌ها مانند سن ابتلایش به این بیماری، شیوه‌ی زندگی سالم، تشخیص زود هنگام بیماری، و کیفیت بالای خدمات درمانی، به نتیجه‌ی امیدوارکننده‌ای رسید. او بیست سال پس از ابتلایش به این بیماری و در اثر سرطانی غیر مرتبط با آنچه برای او تشخیص داده شده بود درگذشت.
غلبه بر ناتوانی و شاخه‌های آن (ناتوانی، اسارت و محدودیت)




زمینه‌ی احساس ناامیدیِ ناشی از ناتوانی، عبارت است از:
شخصی‌سازی، برچسب زدن و ارزش قائل نشدن برای موفقیت‌ها.
وقتی افراد استعدادها و موهبت‌های‌شان را قدر ندانند، موفقیت‌های خود را نادیده گرفته و فقط بر ناتوانی‌ها و ابعاد منفی وجود خود تمرکز می‌کنند. یکی از راه‌های مقابله با کم‌رنگ کردنِ نقاط مثبت خود، به دست آوردن آگاهی است. لیستی از نقاط قوت خود حتی در کوچک‌ترین موارد تهیه و به‌طور دائم آنها را مرور کنید. با این کار احساس بهتری نسبت به خود پیدا کرده و با انرژی و انگیزه‌ی بیشتری زندگی می‌کنید.
در مورد کسانی که مورد ظلم واقع شده‌اند شخصی‌سازی و خود را مقصر دیدن بسیار شایع است. در شخصی‌سازی، فرد خود را مسئول حادثه‌ای می‌داند که به هیچ عنوان امکان کنترل آن را نداشته است. از راه‌های غلبه بر آن، تجدید نظر در نسبت دادن علت امور به خود است.
وقتی افراد به علت ناتوانی ذهنی یا فیزیکی، احساس محدودیت می‌کنند، با احتمال بیشتری به دام برچسب زدن به خود (در نظر گرفتن یک یا چند نمونه از رفتار خود و سپس تعمیم افراطی آن) خواهند افتاد. این برچسب‌ها خیلی ساده شکل می‌گیرند و به‌عنوان توصیفی ماندگار از شخصیت ما، درونی می‌شوند. برای غلبه بر احساس محدودیت، باید الگوهای فکری خودساخته را تغییر داد و تفکر منطقی را جایگزین کرد.