مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

شرم و کناره گیری اجتماعی

شرم و کناره گیری اجتماعی

شرم و کناره گیری اجتماعی

شاید هیچ هیجانی سخت‌تر و دردناک‌تر از شرم نباشد. شرم به مثابه حمله علیه خود است و افراد شرمگین باور می‌کنند که از نظر اجتماع، کاملاً ناپذیرفتنی و مردود هستند. در نتیجه، شرم باعث احساس بی‌آبرویی و بدنامی در فرد می‌گردد. فردی که احساس شرم می‌کند می‌خواهد از همه کس خود را مخفی و پنهان نگاه دارد. امّا گناه بر خلاف شرم باعث نمی‌شود که فرد خود را محکوم کند.

بلکه باعث خودانتقادی به خاطر یک رفتار یا عمل اشتباه در فرد می‌گردد. البته از نظر روان‌شناسی، همپوشانی‌هایی بین شرم و گناه وجود دارد. به عنوان مثال، فرد شرمگین ممکن است احساس گناه نیز داشته باشد.

شرم و گناه 

شرم عمومی‌تر از گناه است. فردی که احساس شرم می‌کند انتظار محکوم شدن از جانب همه کس را دارد. امّا فردی که احساس گناه می‌کند ممکن است تنها کسی باشد که از خطای پیش آمده آگاهی داشته باشد. فرد گناهکار نیز ممکن است احساس از دست دادن اعتماد به نفس پیدا کند ولی نه به اندازه‌ای که این احساس در فرد شرمگین پیش می‌آید.

به عنوان مثال، دانش‌آموزی که در یک امتحان به طور موفقیت‌آمیزی تقلّب می‌کند ممکن است به خاطر نمره بالایی که معلّم به او داده احساس گناه کند و آن را حق خود نداند. امّا هیچکس دیگر از انجام این تقلّب آگاهی ندارد. از طرف دیگر، دانشجوئی که به هنگام تقلّب کردن دستگیر می‌شود در جلوی همکلاسی‌هایش احساس شدید شرم و خجالت می‌کند و این احساس به خاطر این است که دیگران نیز از کار خلاف او آگاهی یافته‌اند.

کناره‌گیری اجتماعی

تعداد زیادی از مردم از نوعی اختلال شخصیتی به نام «کناره‌گیری اجتماعی» رنج می‌برند. این اختلال گاهی با اختلال اضطراب اجتماعی یا هراس از اجتماع اشتباه گرفته می‌شود.

تفاوت بین کناره‌گیری اجتماعی با اختلال اضطراب یا هراس از اجتماع به طبیعت اختلالات شخصیتی باز می‌گردد. یک اختلال شخصیتی، الگوی رفتاری ماندگاری است که باعث مشکلات کاری و روابط شخصی می‌شود. این واقعیت که اختلال شخصیتی، یک الگوی رفتاری ماندگار است، درمان آن را بسیار پیچیده و مشکل می‌سازد.
نشانه‌های اختلال کناره‌گیری اجتماعی شامل الگوهای رفتاری ماندگاری نظیر موارد زیر است:

هراس از اجتماع همراه با اضطراب شدید از میان جمع بودن
خجالتی بودن بیش از حدّ
احساس بی‌لیاقتی به هنگام پذیرفته‌ نشدن یا مورد انتقاد قرار گرفتن
انتخاب تنهایی و انزوا به جای پذیرش ریسک ارتباط با سایر مردم
حساسیت زیاد نسبت به انتقاد و احساس شرمندگی به هنگام مورد انتقاد قرار گرفتن
انتخاب انزوای اجتماعی به عنوان راهی برای دوری از مورد انتقاد واقع شدن
اجتناب از چشم در چشم شدن با دیگران در محل کار یا جاهای دیگر
امساک در حرف‌زدن در محل کار یا جاهای دیگر

شرم و ارتباط آن با کناره‌گیری اجتماعی

با وجودی که شرم یک هیجان عمومی در انسان‌هاست و در تمام تمدن‌ها و فرهنگ‌ها یافت می‌شود امّا ریشه‌های مختلفی برای آن وجود دارد. در تمدّن غرب، تأکید بسیاری بر شخصیت‌های کم‌عاطفه، مستقل و با جذبه می‌شود.

فیلم‌های هالیوود با هنرپیشگانی نظیر کلینت ایستوود، جان وین و گری کوپر، قهرمانانی را به تصویر می‌کشد که قوی، شجاع و کم حرفند. این نقش‌ها، اتکاء به نفس را تا حد نهایت به تصویر می‌کشند.
ارزش زیادی که به فردگرایی و خودکفایی در جوامع غربی داده می‌شود، نقش مهمی در پیچیده کردن امور برای آن‌هایی که با اختلال کناره‌گیری اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کنند، ایفاء می‌نماید. پیچیدگی از این نظر که ارزشی که به فردگرایی داده می‌شود، بهانه یا استدلالی برای اجتناب از تعاملات اجتماعی می گردد. امّا در اغلب حرفه‌ها، رفتار اجتماعی قابل قبول، برای موفقیت ضرورت دارد.

این افراد خیلی زود درخواهند یافت که باید بر روی همکاری با دیگران در محیط کار و جاهای دیگر تکیه کنند. از سوی دیگر، نیاز به همکاری با دیگران در محیط کار، به عنوان یک تهدید برای آنان جلوه‌گر خواهد شد زیرا آن‌ها را مجبور خواهد کرد که با ترس‌های اجتماعی و الگوهای دیرپای خود مقابله کنند. در واقع، فردی که کناره‌گیری اجتماعی جزئی از شخصیت او باشد ممکن است تکیه بر دیگران را به عنوان تحقیر و سرافکندگی برای خود به حساب آورد.

بنابراین، تمایل به اجتناب از تماس‌های اجتماعی به خاطر اضطراب آفرینی از یک سو، و لزوم پذیرش نیاز به دیگران برای موفقیت در کاراز سوی دیگر، تعادل روانی فرد را دچار مخاطره جدی می‌سازد.
در همین حال، طبیعت افرادی که از اجتماع کناره‌گیری می‌کنند به گونه‌ای است که هر نوع انتقاد، حتی ملایمترین آن، برای آنان بسیار دردناک است. در واقع، مورد انتقاد قرار گرفتن باعث می‌شود که این گونه افراد احساس سرافکندگی و در نتیجه، شرم کنند.

نیاز به تعلّق

همه ما به عنوان اعضای جامعه انسانی، نیاز به تعلّق داریم.هر چند اغلب ما گاهی نیاز به تنها بودن داریم امّا تنها ماندن زیاد نیز به افسردگی می‌انجامد. حتی کسانی که اختلال کناره‌گیری اجتماعی دارند نیز در صورتی که زیاد تنها بمانند، افسرده می‌شوند.
اغلب قریب به اتفاق بیمارانی که دچار اختلال کناره‌گیری اجتماعی هستند متأهل می‌باشند. به علاوه، اغلب آن‌ها به دلیل افسردگی شدید مجبور به استعفاء شده یا کار خود را از دست داده‌اند. همچنین اکثر آن‌ها آدم‌های تحصیل کرده و باهوشی می‌باشند.

مشکل آن‌ها اکثراً موقعی شروع می‌شود که کاری را آغاز می‌کنند و نیاز به اجتماعی بودن و تعامل با دیگران برای موفقیت کار برای آنان مطرح می‌شود.
افراد متأهلی که دچار اختلال کناره‌گیری اجتماعی هستند با همسرشان هم دچار مشکل می‌شوند زیرا عدم تمایل آن‌ها به بیرون رفتن و جوشیدن با مردمان حتی شامل سینما رفتن، رستوران رفتن و ملاقات با افراد خانواده و دوستان نیز می‌شود.

۵) درمان

روش‌های درمانی مختلفی برای اختلال کناره‌گیری اجتماعی وجود دارد. استفاده از دارو می‌تواند برای کاهش اضطراب و افسردگی مفید باشد که داروهای ضد افسردگی و ضد اضطراب از جمله آن هستند. هنگامی که این عوارض کاهش یافتند، روان‌درمانی می‌تواند راحت‌تر صورت گیرد.
درمان‌های رفتار شناختی، مفیدترین روش برای درمان هراس‌های اجتماعی و اختلالات کناره‌گیری هستند زیرا تأکید آن‌ها بر تغییر الگوهای تفکر در کنار اصلاح رفتار است. این روش به بیمار کمک می کند که حساسیت خود را نسبت به عوامل محرّک (شرایط اجتماعی) که باعث بروز مشکل برای او می‌شوند کاهش دهد. اصلاح رفتار شامل یادگیری مهارت‌های اجتماعی لازم برای تعامل با جامعه است. از جمله مهارت‌های لازم که باید برای این منظور توسعه داده شود می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: چشم در چشم شدن با مردم، یادگیری استقبال کردن از دیگران با لبخند و رد و بدل کردن تعارفات کلامی متداول، یادگیری جرأت ورزی به شیوه مناسب، یادگیری چگونگی پاسخدهی یا نشان دادن عکس‌العمل در شرایط و وضعیت‌های مختلف اجتماعی، و یادگیری و تجدید نظر در انجام مکالمات عادی روزمره با مردم.

شرکت در دوره‌های «آموزش جرأت‌ورزی» نیز می‌تواند برای اینگونه افراد همانند گروه درمانی و یادگیری مهارت‌های اجتماعی مفید باشد.

قضیب بزرگ

قضیب بزرگ

آیا بزرگ بودن آلت مردانه برای خانمها بهتر میباشد؟

درحقیقت این مسئله درست نمی باشد .قضیب بزرگ

منظور از بزرگ بودن آلت

اگر هم صحیح باشد منظور از بیشتر بودن  آن قطر آن می باشد.

و اندازه طولی در آلت مردانه با توجه به تحقیقاتی که صورت گرفته است.

از خانوم ها خواسته شد که نیازها و اولویت های جنسی خود را برای داشتن سکس تعیین کنند.

و بعد به نتیجه های کسب شده کلفت بودن و ضخامت پر اهمیت تر از طول آن خواهد بود.قضیب بزرگ

  • اما هیچ یک از آنها تاثیر بسزایی در کیفیت سکس نمی‌گذارد.
  • اگر قسمتی از آن صحیح باشد به مسئله قطر مربوط می شود .
  • و ربطی به مسئله طول آن ندارد.

اهمیت قطر قضیب مردانه

پژوهشگران از ۵۹ زن  درخواست کردن تا ترجیح های خود را در رابطه با رابطه ی جنسی تعیین کنند.

نتیجه های بدست آمده کلفت بودن پر اهمیت تر از طول بود.قضیب بزرگ

اما هیچ یک از این دو اهمیت فراوانی در داشتن یک سکس مطلوب دارای تاثیر نبود.

کلفت بودن آلت اهمیت بیشتری در ارتباط با اندازه طول آلت دارد .

تغییر در اندازه ی طولی فراوان آلت تناسلی مردانه نه تنها خیلی ارزشی ندارد .

 

دراز بودن قضیب مردانه 

بلکه دراز بودن بیش از اندازه آن موجب به وجود آمدن ناراحتی به خاطر اینکه بیشتر در داخل می رود.

و موجب به وجود آمدن درد در انتهای واژن خواهد شد .قضیب بزرگ

و همین طور باعث صدمه دیدن شخص مقابل در زمان انجام دادن سکس  می شود .

به دلیل اینکه هنگامی که شخص در حال لذت بردن از ارتباط جنسی می باشد.

یک سیخونک دارای درد می‌تواند صدمه دهنده باشد.

به این نکته توجه داشته باشید که داشتن یک آلت تناسلی کوتاه .

مشکلی که برای نقطه حساس ایجاد نخواهد کرد.قضیب بزرگ

  • به راحتی می توانند با داشتن یک آلت ۵ سانتی متری تحریک شده و به ارگاسم برسند .
  • و بدترین حالت آن داشتن یک حالت بسیار کوتاه  و همینطور بسیار نازک می باشد.

کمک به افراد با اختلال دو قطبی

کمک به افراد با اختلال دو قطبی:این مقاله در مورد روش های حمایتی مناسب برای کمک به اعضای خانواده، معشوقه یا دوستان با اختلال دوقطبی است.

کمک به افراد خانواده با اختلال دو قطبی

درگیر شدن در پستی و بلندی های اختلال دوقطبی می تواند سخت باشد و این فقط مختص فرد بیمار نیست. خلق و خو و رفتار های فرد با اختلال دوقطبی بر همه ی اطرافیان تاثیر می گذارند، خصوصا بر اعضای خانواده و دوستان نزدیک. هنگام حمله های دوقطبی، ممکن است مجبور شوید با شوخی های بی ملاحظه، خواسته های شنیع، فورانهای شیدایی و تصمیم های غیر مسئولانه مقابله کنید. و وقتی که طوفان مخرب شیدایی می گذرد، این که با عواقب مقابله کنید معمولا گردن شما می افتد. درطول این دوره افسردگی، ممکن است مجبور شوید کاستی ها را برای کسی که دوستش دارید و توان روبرو شدن با مسئولیت های خانه یا محل کار را ندارد جبران کنید.

خبر خوب این است که اغلب افراد با اختلال دوقطبی می توانند خلق و خوی خود را با درمان مناسب ، دارو و حمایت متعادل کنند و شما می توانید نقش چشمگیری را در بهبودش ایفا کنید. معمولا فقط داشتن کسی برای صحبت کردن می تواند بر دیدگاه و انگیزه ی فردی که دوستش دارید تاثیر بگذارد.

راه های دیگری که می توانید کمک کنید در اینجا آمده:

درمورد اختلال دو قطبی یاد بگیرید:

هرچه که می توانید درمورد نشانه ها و روش های رفتار یاد بگیرید. هر چه بیشتر در مورد اختلال دوقطبی بدانید، بیشتر آماده ی کمک به کسی که دوستش دارید خواهید بود و موضوع را بیش از حد بزرگ نخواهید کرد.

شخص را تشویق کنید کمک بپذیرد.

اختلال دوقطبی هر چه زودتر معالجه شود، بهتر بهبود می یابد، بنابر این کسانی که دوستشان دارید را وادار کنید فورا کمک تخصصی بگیرد. منتظر نمانید که ببینید آیا بدون معالجه بهتر می شود یا نه.

درک کنید.

بگذارید دوست یا عضو خانواده تان بداند که اگر او به شنونده ای دلسوز، تشویق، یا کمک به درمان نیاز داشته باشد شما خواهید بود. افراد با اختلال شخصیت دو قطبی معمولا در برابر کمک گرفتن مقاوم هستند زیرا آنها نمی خواهند احساس کنند سربار دیگران هستند، بنابر این به شخص یاد آوری کنید که اهمیت می دهید و هر کمکی که بتوانید انجام می دهید.

صبور باشید.

بهتر شدن زمان می برد، حتی زمانی که شخص تحت درمان باشد. توقع بهبودی سریع یا معالجه ی دائم نداشته باشید. نسبت به سرعت درمان صبور باشید و برای چالش های شکست آماده شوید. مدیریت اختلال دوقطبی فرآیندی طولانی مدت است.

اهمیت حمایت در بهبود اختلال شخصیت دوقطبی

افراد با اختلال شخصیت دوقطبی زمانی که از طرف اعضای خانواده و دوستان حمایت می شوند بهتر رفتار می کنند. احتمال بهبود آنهایی سریع تر است که افراد خانواده یا دوستانشان مشارکت می کنند و حامی آنها می شوند، شیدایی و دوره ی افسردگی کمتری تجربه می کنند و نشانه های خفیف تری دارند.

اختلال دو قطبی و خانواده

زندگی با شخصی که اختلال دوقطبی دارد می تواند باعث استرس و تنش در خانواده شود. بیشترین چالش مقابله با علایم و عواقب ناشی از علائم اینست که اعضای خانواده معمولا با احساس گناه، ترس و درماندگی دست به گریبان می شوند. نهایتا، تقلا و کوشش بسیار باعث مشکلات جدی در رابطه می شود. اما خانواده ها اگر یاد بگیرند بیماری و سختی هایش را بپذیرند می توانند با اختلال دوقطبی با موفقیت رفتار کنند.

زمانی که احساس عجز یا گناه می کنید، مهم است به یاد داشته باشید که داشتن اختلال دوقطبی تقصیر هیچ کس نیست.

 پذیرش اختلال دو قطبی شامل اعتراف به این می شود که ممکن است هرگز چیزی به حالت طبیعی برنگردد. معالجه می تواند تاثیر بسیاری برای شخصی که دوستش دارید داشته باشد، اما ممکن است به همه ی نشانه ها یا آسیب ها توجه نکند. برای دوری از نا امیدی و رنجش مهم است که توقعات واقع گرایانه ای داشته باشید. توقع زیاد از اعضای خانواده تان محکوم به شکست است. از طرف دیگر، انتظار کم داشتن نیز می تواند مانع بهبود شود، بنابر این سعی کنید بین تشویق استقلال و حمایت کردن تعادل برقرار کنید.

گام هایی برای روبرو شدن با اختلال دوقطبی در خانواده

افراد با اختلال دوقطبی نمی توانند خلق و خویشان را کنترل کنند. آنها نمی توانند از افسردگی رها شوند یا نمی توانند در طول شیدایی کنترل خودشان را بدست گیرند. بر افسردگی و جنون نمی توان با خویشتن داری، اراده یا استدلال غلبه کرد. گفتن «دست از دیوانه بازی بردار» یا «نیمه ی پر لیوان را ببین» به شخص کمک نخواهد کرد.

محدودیت های خودتان را بپذیرید.

شما نمی توانید شخص با اختلال دو قطبی را نجات دهید، همینطور نمی توانید کسی را مجبور کنید که مسئولیت بهتر شدن را برعهده بگیرد. می توانید پیشنهاد حمایت کنید، اما در نهایت، بهبود در دست فرد بیمار است.

استرس را کاهش دهید.

استرس اختلال دوقطبی را بدتر می کند، بنابر این سعی کنید راه هایی برای کاهش استرس در زندگی کسی که دوستش دارید پیدا کنید. بپرسید چطور می توانید کمک کنید و داوطلب شوید بعضی از مسئولیت های فرد را اگر لازم است انجام دهید. کار های روتین ایجاد کنید و انجام دهید، مانند زمان منظمی برای بیدار شدن، غذا خوردن، خوابیدن که همچنین می تواند استرس خانواده را کم کند.

آزادانه ارتباط برقرار کنید.

ارتباط آزاد و صادقانه برای مقابله با اختلال شخصیتی دوقطبی در خانواده  کاربردی است. نگرانی هایتان را با روشی محبت آمیز در میان بگذارید، از شخص بپرسید چه احساسی دارد و سعی کنید واقعا گوش دهید، حتی اگر با او موافق نیستید یا به آنچه گفته می شود ارتباطی ندارید.

حمایت از فردی که اختلال دوقطبی دارد

حرف های کمک کننده ای که می توانید بزنید:

تو تنها نیستی. من کنارت هستم.

من می فهمم که بیماری ات جدی است و این باعث چنین تفکرات و احساساتی می شود.

ممکن است الان این را باور نکنی، اما احساست تغییر خواهد کرد.

ممکن است من دقیقا نتوانم بفهمم که چه احساسی داری، اما به تو اهمیت می دهم و می خواهم کمک کنی.

تو برایم اهمیت داری. زندگی ات برایم مهم است.

شخص با اختلال دوقطبی را مجاب کنید که به دکتر مراجعه کند.

گذشته از حمایت عاطفی، بهترین راه برای کمک کسی که اختلال دوقطبی دارد، تشویق کردن و حمایت از معالجه است. هرچند افراد با اختلال دوقطبی نسبت به شرایط خود بینش ندارند، بنابر این همیشه آسان نیست که آنها را پیش دکتر ببریم. وقتی به آنها احساس شیدایی دست می دهد، احساس خوبی دارند و متوجه نمی شوند که مشکلی وجود دارد. وقتی که افسرده هستند، ممکن است تشخیص دهند که چیزی اشکال دارد، اما انرژی اینکه کمک بخواهند را ندارند.

اگر کسی که دوستش دارید امکان اختلال دو قطبی را تصدیق نمی کند، درموردش بحث نکنید. این نظر ممکن است برای فرد ترسناک باشد، بنابر این مراقب باشید. در عوض معاینه ی پزشکی روزانه را پیشنهاد دهید، پزشک را برای  نشانه ی خاصی ملاقات کنید، مانند بی خوابی، زود رنجی یا خستگی (می توانید پیشاپیش با دکتر تماس بگیرید و درمورد نگرانیتان راجع به اختلال دوقطبی بگویید.)

چیز های مفیدی که می توانید بگویید:

اختلال دوقطبی یک بیماری جدی است، مانند دیابت. این بیماری نیازمند مراقبت های پزشکی است.

تو نباید بخاطر اختلال دوقطبی سرزنش بشی. تو باعث آن نبوده ای. این تقصیر تو نبوده.

می توانید بهتر شوید. درمان های بسیاری وجود دارند که می توانند مفید باشد.

اگر اختلال دوقطبی درمان نشود، معمولا بدتر می شود.

شخصی که دوستش دارید را درطول درمان اختلال دو قطبی حمایت کنید.

وقتی که دوست یا عضو خانواده تان موافقت می کند که به پزشک مراجعه کند، می توانید به عنوان زوج به درمان کمک کنید. حمایتتان می تواند در موفقیت درمان تفاوت زیادی ایجاد کند، بنابر این پیشنهاد مشارکت دهید، به هر طریقی که شخص با اختلال دوقطبی می خواهد یا نیاز دارد.

کارهایی که می توانید برای حمایت از درمان اختلال دوقطبی شخصی که دوستش دارید انجام دهید:

دکتر و روانشناس های با صلاحیت و متخصص پیدا کنید.

قرار ملاقات ها و ویزیت را تنظیم کنید و پیش روید.

بینشتان را به دکتر پیشنهاد دهید.

بر خلق و خوی فرد نظارت کنید.

درمورد دارو های فرد یاد بگیرید.

پیشرفت درمان را دنبال کنید.

مراقب نشانه های پس رفت باشید

دکتر را از مشکلات آگاه  کنید.

شخص را تشویق کنید از داروی اختلال شخصیت دو قطبی استفاده کند

دارو زیر بنای درمان اختلال شخصیت است و اکثر افراد برای تنظیم خلق و خویشان و جلوگیری از عود به آن نیاز دارند. علی رقم نیاز به دارو، خیلی از افراد با اختلال  دوقطبی از مصرف آن دست می کشند. برخی به این دلیل که احساس می کنند بهتر شده اند، دیگران به دلیل عوارض جانبی، و ما بقی به این خاطر که از نشانه های شیدایی لذت می برند. به ویژه افرادی که فکر نمی کنند مشکل دارند بیشتر احتمال دارد که از مصرف دارو دست بکشند.

می توانید با تاکید بر اهمیت دارو به فردی که اختلال دوقطبی دارد کمک کنید در مسیر بماند و مطمئن شوید همه ی دارو های تجویز شده همانطور که دستور داده شده مصرف می شوند. همچنین شخص را تشویق کنید با دکتر درمورد هرگونه عوارض جانبی آزار دهنده صحبت کند. اگر میزان دارو بسیار زیاد یا بسیار کم باشد عوارض جانبی می توانند بسیار ناخوشایند باشند، اما تغییر در نوع دارو یا میزان آن ممکن است مشکل را حل کند. به فرد یاد آوری کنید که قطع ناگهانی دارو خطرناک است.

مراقب نشانه های خطرعود اختلال دوقطبی باشید

حتی اگر شخص با اختلال دوقطبی تحت درمان قرار گیرد، ممکن است گاهی علایم بیماری بدتر شوند. اگر متوجه هرگونه علامت یا تغییر خلق و خو شدیدفورااقدامکنید. به علایم دوقطبی به وجود آمده در شخصی که دوستش دارید اشاره کنید و دکتر را با خبر کنید. با پا درمیانی سریع، ممکن است بتوانید از وقوع  شیدایی افسردگی پیش از اینکه کاملا گسترش یابد جلوگیری کنید.

نشانه ها و علایم خطر شیدایی:

کم خوابی

خلق و خوی متغیر

بی قراری

به سرعت صحبت کردن

افزایش مقدار فعالیت

کج خلقی یا پرخاشگری

 

نشانه ها و علایم هشدار افسردگی

خستگی و رخوت

بیشتر خوابیدن

اشکال در تمرکز

کناره گیری از دیگران

تغییر در اشتها

مقابله با شیدایی و افسردگی: گام هایی برای خانواده و دوستان

اگر از عود بیماری جلو گیری نشد، کار هایی وجود دارند که می توانید در طول شیدایی یا دوره افسردگی برای مقابله با آن انجام دهید.

نشانه های دوقطبی را به دل نگیرید.

در میان دوره ی افسردگی دوقطبی، افراد معمولا چیزی می گویند یا کاری می کنند که زیانبخش یا شرم آور است. در زمان شیدایی ممکن است آنها بی ملاحظه، بی رحم، خرده گیر و ستیزه جو شوند. در زمان افسردگی، آنها ممکن است پس زننده، زود رنج، ناسازگار و زود خشم شوند. سخت است که چنین رفتار هایی را به خود نگیرید، اما سعی کنید به یاد داشته باشید که این ها نشانه های بیماری روانی است، نه نتیجه ی خود خواهی یا نا بالغی.

برای رفتار های مخرب آماده باشید.

در زمان شیدایی یا افسردگی، افراد با اختلال دوقطبی ممکن است ویرانگر یا غیر مسئولانه رفتار کنند. برنامه ریزی از قبل برای  چگونگی مدیریت چنین رفتاری می تواند مفید باشد. وقتی فردی که دوستش دارید خوب است، درمورد اساس نامه ای برای نحوه ی رفتار مذاکره کنید، این به شما امکان بیشتری می دهد تا وقتی نشانه ها ظاهرمی‌شوند از او حمایت کنید. درمورد گام های خاصی که خواهید برداشت توافق کنید، همچون برداشتن کارت های اعتباری یا سویچ ماشین، باهم دکتر رفتن، یا بدست گرفتن مسائل مالی خانه.

بدانید در بحران چه کنید.

مهم است که از قبل برای زمان های بحران برنامه بریزید، بنابر این می توانید زمانی که اتفاق می افتد به سرعت و موثر عمل کنید. داشتن برنامه ی بحران می تواند مفید باشد. مطمئن شوید که لیستی از اطلاعات تماس اورژانسی دکتر ها، روانشناس ها و دیگرانی که کمک خواهند کرد را داشته باشید. همچنین شامل آدرس و شماره تلفن بیمارستانی که در صورت لزوم فرد را خواهید برد.

در مواقع اورژانسی با ۱۲۳ (اورژانس اجتماعی تماس بگیرید.

اگر شخص با اختلال دوقطبی تمایل به خودکشی یا خشونت دارد، سعی نکنید به تنهایی موقعیت را مدیریت کنید. اگر نگران هستید که فرد مورد علاقه تان ممکن است به شما آسیب برساند، به جای امن بروید و با پلیس تماس بگیرید. اگر فرد تمایل به خود کشی دارد، او را تنها نگذارید، آمبولانس خبر کنید و تا زمانی که برسد در کنار شخص بمانید.

حمایت از شخصی که دچار شیدایی است.

افرادی که شیدایی دارند معمولا احساس می کنند جدا از دیگران هستند. حتی گذراندن زمان اندکی با آنها، کمک خواهد کرد. اگر فرد انرژی زیادی دارد با هم قدم بزنید، تا به فرد اجازه دهید در حرکت باشد و از حضور شما بهره ببرد.

با این حال، در طول مدت شیدایی با شخص بحث و بگو مگو نکنید. از گفت و گو های پرتنش بپرهیزید.

در دوره های انرژی بالا شخص اغلب کار هایی انجام می دهد یا چیز هایی می گوید که معمولا آنها را نخواهد گفت و انجام نخواد داد، شامل تمرکز بر جنبه های منفی دیگران. در صورت لزوم از فرد فاصله بگیرید و از مشاجره بپرهیزید.

غذا و نوشیدنی هایی که خوردنشان راحت است آماده کنید (همچون ساندویچ ها و سیب و نون و پنیر و آب میوه)، زیرا برای فرد در طول دوره با انرژی بالا سخت است که برای غذا خوردن بنشیند.

از تحریک و تحمیل فعالیت های بسیار به فرد بپرهیزید. بهتر است که محیط اطراف را تا جایی که امکان دارد آرام نگه دارید.

اجازه دهید هر زمان که ممکن است فرد بخوابد. در دوره ی انرژی بالا، خوابیدن مشکل است و در طول روز احتمال دارد که فرد چرت کوتاهی  بزند. بعضی اوقات فرد فقط پس از ۲ یا ۳ ساعت خواب احساس تجدید نیرو می کند.

وقتی شخصی که دوستش دارید دو قطبی است از خودتان مراقبت کنید

بدیهی است وقتی  که از شخص دیگری حمایت می کنید به نیازهای خوتان بی توجهی کنید. اما اگر مراقب خودتان نباشید، خود را در معرض خطر فرسودگی روانی قرار می دهید. برای مقابله با استرس مراقبت از فرد دوقطبی، باید از خودتان هم از لحاظ روحی و هم جسمی مراقبت  کنید.

روی زندگی خودتان تمرکز کنید. حمایت از شخصی که دوستش دارید ممکن است برخی تغییرات در زندگی به وجود آورد، اما مطمئن شوید که دورنمای اهداف و اولویت های خودتان را از دست نمی دهید. از دوستی ها، برنامه ها یا فعالیت هایی که باعث شادی شما می شوند دست بر ندارید.

کمک بگیرید. دست به گریبان شدن با بیماری روانی شخصی که دوستش دارید می تواند دردناک باشد  و شما را منزوی کند. حواستان باشد که حمایت عاطفی مورد نیاز برای مقابله را در یافت می کنید. با کسی که اعتماد دارید  درمورد آنچه درحال وقوع است صحبت کنید. این می تواند به روان درمانی شما نیز کمک کند یا به گروه های حمایتی ملحق شوید.

مرز ها را مشخص کنید. در مورد مراقبت هایی که می توانید بدون احساس از توان افتادن و رنجش انجام دهید واقع بین باشید. در مورد آنچه می خواهید انجام دهید و آنچه قادرید انجام دهید محدودیت هایی تعیین کنید و آن را رعایت کنید. اینکه اجازه دهید اختلال دوقطبی بر زندگی تان چیره شود برای شما یا کسی که دوستش دارید سالم نیست.

استرس را مدیریت کنید. استرس بر بدن و ذهن، عوارضی را بر جای می گذارد، بنابر این راهی پیدا کنید که استرس را تعدیل کنید. مطمئن شوید که خوب می خورید و به اندازه کافی می خوابید و ورزش می کنید. همچنین می توانید با تکنیک های ریلکسیشن مانند مدیتیشن، استرس را کنترل کنید.

درخواست کمک کنید. اگر دوست یا اعضای خانواده تان نیاز به کمکی بیش از آنچه در توان شماست دارند، از دیگران در خواست کمک کنید. سراغ دوستان نزدیک یا فامیل بروید، یا با سازمان های مربوط تماس بگیرید.

کمک به افراد با اختلال دو قطبی:این مقاله در مورد روش های حمایتی مناسب برای کمک به اعضای خانواده، معشوقه یا دوستان با اختلال دوقطبی است.

کمک به افراد خانواده با اختلال دو قطبی

درگیر شدن در پستی و بلندی های اختلال دوقطبی می تواند سخت باشد و این فقط مختص فرد بیمار نیست. خلق و خو و رفتار های فرد با اختلال دوقطبی بر همه ی اطرافیان تاثیر می گذارند، خصوصا بر اعضای خانواده و دوستان نزدیک. هنگام حمله های دوقطبی، ممکن است مجبور شوید با شوخی های بی ملاحظه، خواسته های شنیع، فورانهای شیدایی و تصمیم های غیر مسئولانه مقابله کنید. و وقتی که طوفان مخرب شیدایی می گذرد، این که با عواقب مقابله کنید معمولا گردن شما می افتد. درطول این دوره افسردگی، ممکن است مجبور شوید کاستی ها را برای کسی که دوستش دارید و توان روبرو شدن با مسئولیت های خانه یا محل کار را ندارد جبران کنید.

خبر خوب این است که اغلب افراد با اختلال دوقطبی می توانند خلق و خوی خود را با درمان مناسب ، دارو و حمایت متعادل کنند و شما می توانید نقش چشمگیری را در بهبودش ایفا کنید. معمولا فقط داشتن کسی برای صحبت کردن می تواند بر دیدگاه و انگیزه ی فردی که دوستش دارید تاثیر بگذارد.

راه های دیگری که می توانید کمک کنید در اینجا آمده:

درمورد اختلال دو قطبی یاد بگیرید:

هرچه که می توانید درمورد نشانه ها و روش های رفتار یاد بگیرید. هر چه بیشتر در مورد اختلال دوقطبی بدانید، بیشتر آماده ی کمک به کسی که دوستش دارید خواهید بود و موضوع را بیش از حد بزرگ نخواهید کرد.

شخص را تشویق کنید کمک بپذیرد.

اختلال دوقطبی هر چه زودتر معالجه شود، بهتر بهبود می یابد، بنابر این کسانی که دوستشان دارید را وادار کنید فورا کمک تخصصی بگیرد. منتظر نمانید که ببینید آیا بدون معالجه بهتر می شود یا نه.

درک کنید.

بگذارید دوست یا عضو خانواده تان بداند که اگر او به شنونده ای دلسوز، تشویق، یا کمک به درمان نیاز داشته باشد شما خواهید بود. افراد با اختلال شخصیت دو قطبی معمولا در برابر کمک گرفتن مقاوم هستند زیرا آنها نمی خواهند احساس کنند سربار دیگران هستند، بنابر این به شخص یاد آوری کنید که اهمیت می دهید و هر کمکی که بتوانید انجام می دهید.

صبور باشید.

بهتر شدن زمان می برد، حتی زمانی که شخص تحت درمان باشد. توقع بهبودی سریع یا معالجه ی دائم نداشته باشید. نسبت به سرعت درمان صبور باشید و برای چالش های شکست آماده شوید. مدیریت اختلال دوقطبی فرآیندی طولانی مدت است.

اهمیت حمایت در بهبود اختلال شخصیت دوقطبی

افراد با اختلال شخصیت دوقطبی زمانی که از طرف اعضای خانواده و دوستان حمایت می شوند بهتر رفتار می کنند. احتمال بهبود آنهایی سریع تر است که افراد خانواده یا دوستانشان مشارکت می کنند و حامی آنها می شوند، شیدایی و دوره ی افسردگی کمتری تجربه می کنند و نشانه های خفیف تری دارند.

اختلال دو قطبی و خانواده

زندگی با شخصی که اختلال دوقطبی دارد می تواند باعث استرس و تنش در خانواده شود. بیشترین چالش مقابله با علایم و عواقب ناشی از علائم اینست که اعضای خانواده معمولا با احساس گناه، ترس و درماندگی دست به گریبان می شوند. نهایتا، تقلا و کوشش بسیار باعث مشکلات جدی در رابطه می شود. اما خانواده ها اگر یاد بگیرند بیماری و سختی هایش را بپذیرند می توانند با اختلال دوقطبی با موفقیت رفتار کنند.

زمانی که احساس عجز یا گناه می کنید، مهم است به یاد داشته باشید که داشتن اختلال دوقطبی تقصیر هیچ کس نیست.

 پذیرش اختلال دو قطبی شامل اعتراف به این می شود که ممکن است هرگز چیزی به حالت طبیعی برنگردد. معالجه می تواند تاثیر بسیاری برای شخصی که دوستش دارید داشته باشد، اما ممکن است به همه ی نشانه ها یا آسیب ها توجه نکند. برای دوری از نا امیدی و رنجش مهم است که توقعات واقع گرایانه ای داشته باشید. توقع زیاد از اعضای خانواده تان محکوم به شکست است. از طرف دیگر، انتظار کم داشتن نیز می تواند مانع بهبود شود، بنابر این سعی کنید بین تشویق استقلال و حمایت کردن تعادل برقرار کنید.

گام هایی برای روبرو شدن با اختلال دوقطبی در خانواده

افراد با اختلال دوقطبی نمی توانند خلق و خویشان را کنترل کنند. آنها نمی توانند از افسردگی رها شوند یا نمی توانند در طول شیدایی کنترل خودشان را بدست گیرند. بر افسردگی و جنون نمی توان با خویشتن داری، اراده یا استدلال غلبه کرد. گفتن «دست از دیوانه بازی بردار» یا «نیمه ی پر لیوان را ببین» به شخص کمک نخواهد کرد.

محدودیت های خودتان را بپذیرید.

شما نمی توانید شخص با اختلال دو قطبی را نجات دهید، همینطور نمی توانید کسی را مجبور کنید که مسئولیت بهتر شدن را برعهده بگیرد. می توانید پیشنهاد حمایت کنید، اما در نهایت، بهبود در دست فرد بیمار است.

استرس را کاهش دهید.

استرس اختلال دوقطبی را بدتر می کند، بنابر این سعی کنید راه هایی برای کاهش استرس در زندگی کسی که دوستش دارید پیدا کنید. بپرسید چطور می توانید کمک کنید و داوطلب شوید بعضی از مسئولیت های فرد را اگر لازم است انجام دهید. کار های روتین ایجاد کنید و انجام دهید، مانند زمان منظمی برای بیدار شدن، غذا خوردن، خوابیدن که همچنین می تواند استرس خانواده را کم کند.

آزادانه ارتباط برقرار کنید.

ارتباط آزاد و صادقانه برای مقابله با اختلال شخصیتی دوقطبی در خانواده  کاربردی است. نگرانی هایتان را با روشی محبت آمیز در میان بگذارید، از شخص بپرسید چه احساسی دارد و سعی کنید واقعا گوش دهید، حتی اگر با او موافق نیستید یا به آنچه گفته می شود ارتباطی ندارید.

حمایت از فردی که اختلال دوقطبی دارد

حرف های کمک کننده ای که می توانید بزنید:

تو تنها نیستی. من کنارت هستم.

من می فهمم که بیماری ات جدی است و این باعث چنین تفکرات و احساساتی می شود.

ممکن است الان این را باور نکنی، اما احساست تغییر خواهد کرد.

ممکن است من دقیقا نتوانم بفهمم که چه احساسی داری، اما به تو اهمیت می دهم و می خواهم کمک کنی.

تو برایم اهمیت داری. زندگی ات برایم مهم است.

شخص با اختلال دوقطبی را مجاب کنید که به دکتر مراجعه کند.

گذشته از حمایت عاطفی، بهترین راه برای کمک کسی که اختلال دوقطبی دارد، تشویق کردن و حمایت از معالجه است. هرچند افراد با اختلال دوقطبی نسبت به شرایط خود بینش ندارند، بنابر این همیشه آسان نیست که آنها را پیش دکتر ببریم. وقتی به آنها احساس شیدایی دست می دهد، احساس خوبی دارند و متوجه نمی شوند که مشکلی وجود دارد. وقتی که افسرده هستند، ممکن است تشخیص دهند که چیزی اشکال دارد، اما انرژی اینکه کمک بخواهند را ندارند.

اگر کسی که دوستش دارید امکان اختلال دو قطبی را تصدیق نمی کند، درموردش بحث نکنید. این نظر ممکن است برای فرد ترسناک باشد، بنابر این مراقب باشید. در عوض معاینه ی پزشکی روزانه را پیشنهاد دهید، پزشک را برای  نشانه ی خاصی ملاقات کنید، مانند بی خوابی، زود رنجی یا خستگی (می توانید پیشاپیش با دکتر تماس بگیرید و درمورد نگرانیتان راجع به اختلال دوقطبی بگویید.)

چیز های مفیدی که می توانید بگویید:

اختلال دوقطبی یک بیماری جدی است، مانند دیابت. این بیماری نیازمند مراقبت های پزشکی است.

تو نباید بخاطر اختلال دوقطبی سرزنش بشی. تو باعث آن نبوده ای. این تقصیر تو نبوده.

می توانید بهتر شوید. درمان های بسیاری وجود دارند که می توانند مفید باشد.

اگر اختلال دوقطبی درمان نشود، معمولا بدتر می شود.

شخصی که دوستش دارید را درطول درمان اختلال دو قطبی حمایت کنید.

وقتی که دوست یا عضو خانواده تان موافقت می کند که به پزشک مراجعه کند، می توانید به عنوان زوج به درمان کمک کنید. حمایتتان می تواند در موفقیت درمان تفاوت زیادی ایجاد کند، بنابر این پیشنهاد مشارکت دهید، به هر طریقی که شخص با اختلال دوقطبی می خواهد یا نیاز دارد.

کارهایی که می توانید برای حمایت از درمان اختلال دوقطبی شخصی که دوستش دارید انجام دهید:

دکتر و روانشناس های با صلاحیت و متخصص پیدا کنید.

قرار ملاقات ها و ویزیت را تنظیم کنید و پیش روید.

بینشتان را به دکتر پیشنهاد دهید.

بر خلق و خوی فرد نظارت کنید.

درمورد دارو های فرد یاد بگیرید.

پیشرفت درمان را دنبال کنید.

مراقب نشانه های پس رفت باشید

دکتر را از مشکلات آگاه  کنید.

شخص را تشویق کنید از داروی اختلال شخصیت دو قطبی استفاده کند

دارو زیر بنای درمان اختلال شخصیت است و اکثر افراد برای تنظیم خلق و خویشان و جلوگیری از عود به آن نیاز دارند. علی رقم نیاز به دارو، خیلی از افراد با اختلال  دوقطبی از مصرف آن دست می کشند. برخی به این دلیل که احساس می کنند بهتر شده اند، دیگران به دلیل عوارض جانبی، و ما بقی به این خاطر که از نشانه های شیدایی لذت می برند. به ویژه افرادی که فکر نمی کنند مشکل دارند بیشتر احتمال دارد که از مصرف دارو دست بکشند.

می توانید با تاکید بر اهمیت دارو به فردی که اختلال دوقطبی دارد کمک کنید در مسیر بماند و مطمئن شوید همه ی دارو های تجویز شده همانطور که دستور داده شده مصرف می شوند. همچنین شخص را تشویق کنید با دکتر درمورد هرگونه عوارض جانبی آزار دهنده صحبت کند. اگر میزان دارو بسیار زیاد یا بسیار کم باشد عوارض جانبی می توانند بسیار ناخوشایند باشند، اما تغییر در نوع دارو یا میزان آن ممکن است مشکل را حل کند. به فرد یاد آوری کنید که قطع ناگهانی دارو خطرناک است.

مراقب نشانه های خطرعود اختلال دوقطبی باشید

حتی اگر شخص با اختلال دوقطبی تحت درمان قرار گیرد، ممکن است گاهی علایم بیماری بدتر شوند. اگر متوجه هرگونه علامت یا تغییر خلق و خو شدیدفورااقدامکنید. به علایم دوقطبی به وجود آمده در شخصی که دوستش دارید اشاره کنید و دکتر را با خبر کنید. با پا درمیانی سریع، ممکن است بتوانید از وقوع  شیدایی افسردگی پیش از اینکه کاملا گسترش یابد جلوگیری کنید.

نشانه ها و علایم خطر شیدایی:

کم خوابی

خلق و خوی متغیر

بی قراری

به سرعت صحبت کردن

افزایش مقدار فعالیت

کج خلقی یا پرخاشگری

 

نشانه ها و علایم هشدار افسردگی

خستگی و رخوت

بیشتر خوابیدن

اشکال در تمرکز

کناره گیری از دیگران

تغییر در اشتها

مقابله با شیدایی و افسردگی: گام هایی برای خانواده و دوستان

اگر از عود بیماری جلو گیری نشد، کار هایی وجود دارند که می توانید در طول شیدایی یا دوره افسردگی برای مقابله با آن انجام دهید.

نشانه های دوقطبی را به دل نگیرید.

در میان دوره ی افسردگی دوقطبی، افراد معمولا چیزی می گویند یا کاری می کنند که زیانبخش یا شرم آور است. در زمان شیدایی ممکن است آنها بی ملاحظه، بی رحم، خرده گیر و ستیزه جو شوند. در زمان افسردگی، آنها ممکن است پس زننده، زود رنج، ناسازگار و زود خشم شوند. سخت است که چنین رفتار هایی را به خود نگیرید، اما سعی کنید به یاد داشته باشید که این ها نشانه های بیماری روانی است، نه نتیجه ی خود خواهی یا نا بالغی.

برای رفتار های مخرب آماده باشید.

در زمان شیدایی یا افسردگی، افراد با اختلال دوقطبی ممکن است ویرانگر یا غیر مسئولانه رفتار کنند. برنامه ریزی از قبل برای  چگونگی مدیریت چنین رفتاری می تواند مفید باشد. وقتی فردی که دوستش دارید خوب است، درمورد اساس نامه ای برای نحوه ی رفتار مذاکره کنید، این به شما امکان بیشتری می دهد تا وقتی نشانه ها ظاهرمی‌شوند از او حمایت کنید. درمورد گام های خاصی که خواهید برداشت توافق کنید، همچون برداشتن کارت های اعتباری یا سویچ ماشین، باهم دکتر رفتن، یا بدست گرفتن مسائل مالی خانه.

بدانید در بحران چه کنید.

مهم است که از قبل برای زمان های بحران برنامه بریزید، بنابر این می توانید زمانی که اتفاق می افتد به سرعت و موثر عمل کنید. داشتن برنامه ی بحران می تواند مفید باشد. مطمئن شوید که لیستی از اطلاعات تماس اورژانسی دکتر ها، روانشناس ها و دیگرانی که کمک خواهند کرد را داشته باشید. همچنین شامل آدرس و شماره تلفن بیمارستانی که در صورت لزوم فرد را خواهید برد.

در مواقع اورژانسی با ۱۲۳ (اورژانس اجتماعی تماس بگیرید.

اگر شخص با اختلال دوقطبی تمایل به خودکشی یا خشونت دارد، سعی نکنید به تنهایی موقعیت را مدیریت کنید. اگر نگران هستید که فرد مورد علاقه تان ممکن است به شما آسیب برساند، به جای امن بروید و با پلیس تماس بگیرید. اگر فرد تمایل به خود کشی دارد، او را تنها نگذارید، آمبولانس خبر کنید و تا زمانی که برسد در کنار شخص بمانید.

حمایت از شخصی که دچار شیدایی است.

افرادی که شیدایی دارند معمولا احساس می کنند جدا از دیگران هستند. حتی گذراندن زمان اندکی با آنها، کمک خواهد کرد. اگر فرد انرژی زیادی دارد با هم قدم بزنید، تا به فرد اجازه دهید در حرکت باشد و از حضور شما بهره ببرد.

با این حال، در طول مدت شیدایی با شخص بحث و بگو مگو نکنید. از گفت و گو های پرتنش بپرهیزید.

در دوره های انرژی بالا شخص اغلب کار هایی انجام می دهد یا چیز هایی می گوید که معمولا آنها را نخواهد گفت و انجام نخواد داد، شامل تمرکز بر جنبه های منفی دیگران. در صورت لزوم از فرد فاصله بگیرید و از مشاجره بپرهیزید.

غذا و نوشیدنی هایی که خوردنشان راحت است آماده کنید (همچون ساندویچ ها و سیب و نون و پنیر و آب میوه)، زیرا برای فرد در طول دوره با انرژی بالا سخت است که برای غذا خوردن بنشیند.

از تحریک و تحمیل فعالیت های بسیار به فرد بپرهیزید. بهتر است که محیط اطراف را تا جایی که امکان دارد آرام نگه دارید.

اجازه دهید هر زمان که ممکن است فرد بخوابد. در دوره ی انرژی بالا، خوابیدن مشکل است و در طول روز احتمال دارد که فرد چرت کوتاهی  بزند. بعضی اوقات فرد فقط پس از ۲ یا ۳ ساعت خواب احساس تجدید نیرو می کند.

وقتی شخصی که دوستش دارید دو قطبی است از خودتان مراقبت کنید

بدیهی است وقتی  که از شخص دیگری حمایت می کنید به نیازهای خوتان بی توجهی کنید. اما اگر مراقب خودتان نباشید، خود را در معرض خطر فرسودگی روانی قرار می دهید. برای مقابله با استرس مراقبت از فرد دوقطبی، باید از خودتان هم از لحاظ روحی و هم جسمی مراقبت  کنید.

روی زندگی خودتان تمرکز کنید. حمایت از شخصی که دوستش دارید ممکن است برخی تغییرات در زندگی به وجود آورد، اما مطمئن شوید که دورنمای اهداف و اولویت های خودتان را از دست نمی دهید. از دوستی ها، برنامه ها یا فعالیت هایی که باعث شادی شما می شوند دست بر ندارید.

کمک بگیرید. دست به گریبان شدن با بیماری روانی شخصی که دوستش دارید می تواند دردناک باشد  و شما را منزوی کند. حواستان باشد که حمایت عاطفی مورد نیاز برای مقابله را در یافت می کنید. با کسی که اعتماد دارید  درمورد آنچه درحال وقوع است صحبت کنید. این می تواند به روان درمانی شما نیز کمک کند یا به گروه های حمایتی ملحق شوید.

مرز ها را مشخص کنید. در مورد مراقبت هایی که می توانید بدون احساس از توان افتادن و رنجش انجام دهید واقع بین باشید. در مورد آنچه می خواهید انجام دهید و آنچه قادرید انجام دهید محدودیت هایی تعیین کنید و آن را رعایت کنید. اینکه اجازه دهید اختلال دوقطبی بر زندگی تان چیره شود برای شما یا کسی که دوستش دارید سالم نیست.

استرس را مدیریت کنید. استرس بر بدن و ذهن، عوارضی را بر جای می گذارد، بنابر این راهی پیدا کنید که استرس را تعدیل کنید. مطمئن شوید که خوب می خورید و به اندازه کافی می خوابید و ورزش می کنید. همچنین می توانید با تکنیک های ریلکسیشن مانند مدیتیشن، استرس را کنترل کنید.

درخواست کمک کنید. اگر دوست یا اعضای خانواده تان نیاز به کمکی بیش از آنچه در توان شماست دارند، از دیگران در خواست کمک کنید. سراغ دوستان نزدیک یا فامیل بروید، یا با سازمان های مربوط تماس بگیرید.

اجتناب از تنبیه و تهدید در فرزندپروری

مخصوص کودکان ۵ تا ۸ ساله

طبق مقاله ی گروه توصیه های پزشکی مرکز کودک (که مقاله حاضر نیز از این سایت ترجمه شده است) گر چه تهدید ممکن است یکی از پر کاربرد ترین حربه ها در حوزه ی تربیت باشد ، اما یک راه موثر و دوستانه جهت آموزش مسئولیت پذیری و یا اصلاح رفتار نمی باشد . با این حال ، گاهی همه ی ما از تهدید ، استفاده می کنیم ، که اغلب نا معقول بوده و باعث می شود احساس حماقت کنیم و مشکل بدون حل باقی بماند.

برای مطالعه بیشتر:

تغییر رفتار کودکان با تقویت های درست

خروج از مسیر تهدید ساده نیست . برخی روش های جایگزین خلاقانه وجود دارند . اگر حس کنید که می خواهید خشونت به خرج بدهید ( تهدید کنید ) ، این شش استراتژی می توانند در تبدیل لحظات وحشتناک و تهدید آمیز به لحظات پرورشی (تربیتی) کمک کنند .

حق انتخاب دادن:

بزرگ ترین مشکل تهدید این است که خود باوری (و عزت نفس) را از بین می برد ، و باعث ایجاد ترس و سرکشی می شود .

ادل فابر نویسنده کتاب ” (چگونه حرف بزنیم ) ” می گوید : تهدید ها پیامی از بی اعتمادی می باشند .

کودکان گوش می کنند و گوش می کند و سپس حرف می زنند . کودک شما این جمله را می شنود : ” نمی توانم به تو اعتماد کنم ، تو نمی توانی رفتار خود را کنترل کنی ، پس من تو را کنترل خواهم کرد . ”

از سوی دیگر ، دادن انتخاب ، مانند یک مدرسه عمل می کند ، و از رسیدن به بن بست های پر استرس و بی ثمر جلوگیری می کند. بنابراین به جای گفتن : ” اگر صدای موسیقی را قطع نکنی ، من این کار را خواهم کرد . ” ، بهتر است بگویید : ” این موسیقی گوش من را اذیت می کند . ممکن است به موسیقی دیگری گوش بدهی ، یا آن را در اتاقت گوش کنی ؟ ” . شرکت در این نوع تصمیم گیری ، به کودک آموزش می دهد که برای خود فکر کنم و مسئولیت اعمال خود را به عهده بگیرد .

با کودک خود (که در حدود سن مدرسه ی ابتدایی است) ، حرف بزنید و بگویید : ” ما یک مشکل داریم . چطور می توانیم آن را حل کنیم ؟ ” . در این حالت، شرایط به جای این که شما در برابر فرزند خود باشید ، به صورت شما و فرزندتان در برابر مشکل، در می آید .

دنبال کردن ( یا عمل به حرف خود) :

تهدید ها معمولا بزرگ و دشوار می باشند و بنابراین اجرای آن ها غیر ممکن می شود .

ایوان نیوهاوس، پزشک خانواده و نویسنده کتاب ” با کودک خود بحث نکنید ” . می گوید : ” اگر نتوانید به حرف خود عمل کنید، بی ارزش خواهید شد و کودک شما را پایمال خواهد کرد  . ” فرض کنید چند شب پشت سر هم کودک شما نتواند از دوستان هم محله ای خود دست بکشد تا برای شام به خانه بیاید . شما به او می گویید : ” اگر دوباره برای شام دیر کنی ، فردا شب دیگر نمی توانی در کوچه بازی کنی . ” ممکن است کودک حرف شما را جدی نگیرد ، و بحث های شبانه همچنان ادامه یابد.

مطالب مرتبط:

کودک منضبط داشتن

به جای آن، رفتار خود را عوض کنید . بر نتایج منطقی که می تواند به او یاد بدهد که مسئول رفتارش است ، تمرکز کنید.

می توانید بگویید: ” من آشپزخانه را راس ساعت ۶:۳۰ تعطیل می کنم . اگر دیرتر گرسنه شوی ، باید شام خود را سرد بخوری. ” می توانید بر سر حرف خود بمانید و این عمل را انجام دهید ، و هنگامی که این کار را بکنید ، احتمالا ، حداقل یک یا دو هفته بعد ، به موقع سر میز شام حاضر خواهد بود .

پذیرفتن و اقرار به اشتباهات :

تهدید ها در درون شما به صورت پنهان حرکت می کنند . اغلب کلمات قبل از این که بفهمید چقدر مسخره به نظر می رسند ، از دهان شما خارج می شوند . اگر این اتفاق افتاد  ، مشکلی پیش نمی آید اگر به عقب بر گردید و حرف خود را اصلاح کنید .

فرض کنید در حال خرید هستید ، و کودک شما مرتبا هله هوله داخل سبد می ریزد ، حتی پس از این که به او گفتید این کار را نکند . نهایتا عصبانی می شوید  و تهدید می کنید که در صورت ادامه او را مجبور خواهید کرد که بیرون برود و به تنهایی در ماشین بنشیند .

” سعی کنید این نوع تهدید را این گونه حل نکنید . اما اگر خیلی دیر شده است ، می توانید به کودک بگویید ، ” من اشتباه کردم . ممکن است تنها بودن در ماشین برای تو خطرناک باشد . اگر قوانین من را در فروشکاه رعایت نکنی ، بهتر است تو را بیرون ببرم و صبر کنیم تا تو آماده شوی دوباره تلاش کنی . ” این پاسخ که یک تهدید ترسناک را به یک راه حل تبدیل می کند و به کودک شانس دوم می دهد و روشی معقول است .

به هر حال ، هر یک از والدین ، هر چند وقت یک بار ، اشتباه می کند. مهم این است که برگردیم و درباره آن چه اتفاق افتاده حرف بزنیم . از آن به عنوان شانس یادگیری بین خود و فرزندتان استفاده کنید .

انتظارات خود را به وضوح بیان کنید :

حرکت در فروشگاه یکی از نگرانی های والدین می باشد ، چرا که تهدیداتی مانند قوطی های سوپ در راهرو ها وجود دارند. برای اجتناب از این سناریو ( و مشکل ) پیش از رفتن به فروشگاه ، کودک را آماده کنید . به او بگویید که انتظار دارید چگونه رفتار کند. برای مثال ، توضیح دهید که دوست دارید به شما در پیدا کردن وسایلی که لازم دارید ، کمک کند .

هنگامی که به فروشگاه می رسید، از او بپرسید که آیا آنچه دوست دارید انجام دهد را به یاد می آورد یا نه ؟ وقتی می گوید : ” کمک به شما در پیدا کردن وسایل “، او را به خاطر حافظه خوبش تشویق کنید . سپس از او بخواهید یک یا دو وسیله را در هر راهرو بیابد . این باعث می شودذ که خرید مانند یافتن گنج به نظر برسد  و یک امتیاز مثبت به این ماموریت می دهد .

البته ، همیشه به این صورت نمی باشد. گاهی به فروشگاه می رسید، و تنها همراه شما به شما در یافتن وسایل کمک نمی کند، بلکه اگر برای او شیرین گندمک نخرید، تنش و مشکل ایجاد می کند . آن وقت باید چه کار کرد؟

در مسیر رفت، هنگامی که به کودک می گویید انتظار دارید چگونه رفتار کند ، هم چنین به او بگویید اگر همکاری نکند چه اتفاقی می افتد. به او بگویید: ” اگر به من کمک کنی که وسایل مورد نیازمان را پیدا کنیم ، می توانی یک بسته شیرین گندمک برداری . اگر کمکم نکنی ، مجبوری بدون شیرین گندمک به خانه برگردیم”

اگر کودک هم چنان همکاری نمی کند ، محکم بوده و به آن چه که گفته اید عمل کنید .

آرام باشید ، مثبت فکر کنید:

آرام و مطمئن بودن ممکن است سخت باشد ، اما می تواند تفاوت آشکاری ایجاد کند . یکی از دلایلی که تهدید ها اغلب در کنترل کودک شکست می خورند ، این است که احساسات را به جای خنثی کردن ، بر انگیخته تر می کنند .

اگر تقویت و کمک مثبت  و ثابتی به او بدهید ، احتمال این که کودک یاد بگیرد چگونه رفتار کند ، بالاست . بنابراین از یک سیستم تشویق برای کمک به او به منظور غلبه به مشکلات استفاده کنید .

برای مثال، اگر هر شب بسیار از رختخواب بیرون می آید، برای هر شبی که در رختخواب می ماند ، یک ستاره ( یا علامت ) بر روی یک تقویم خاص بگذارید . هنگامی که ستاره های یک هفته را کامل دریافت کرد ، به او یک اسباب بازی کودچک یا گردش خاص ، جایزه بدهید .

حدود فرزند خود را بشناسید :

گاهی بهترین برنامه ها ، به طور فاجعه باری شکست می خورند . در این موارد ، ممکن است رفتار کودک شما خارج از محدوده نباشد ، بلکه ممکن است انتظارات شما بالا باشد .

باید آن چه از او می خواهید را بررسی کنید . برای مثال ، اگر تمام روز را در خانه محبوس بوده ، و واقعا می خواهد آزاد باشد ( و به فضای آزاد برود ) ، بردن او به رستوران که باید یکجا بنشیند ایده ی خوبی نیست.

آن چه که مهم است ، یک یا دو تهدید نیست ، بلکه رفتار هر روزه ی شما با کودک خود می باشد . اگر همیشه برای او سخنرانی کنید و همیشه از او انتقاد کنید ، شانس شاد کردن او و تعامل با او را هدر داده اید . به عنوان یک پدر یا مادر با چالش های بسیاری رو به رو هستید ، اگر آن ها را به طور مناسب کنترل کنید ، اکثر تعاملات شما با فرزندتان مثبت خواهند بود .

راهنمایی

ا سلام ، از دختری خواستگاری کردم تو صحبتهای اولیه گفت میخواد ادامه تحصیل بده همونجا بهش گفتم نه (هر دومون لیسانس داریم )، بعد جواب منفی داد دلیلش هم ، همون ادامه تحصیل گفته ، حالا میخوامحرفم رو پس بگیرم و بگم با ادامه تحصیلش مشکلی نیست ولی نمیدونم کار درستی میکنم یا نه ؟چون 1- میترسم بعدا” تا خواسته ای داشته باشه انتظارداشته باشه سریع کوتاه بیام 2- با ادامه تحصیل ایشون مدرک تحصیلیشون از خودم بالاتر میشه میترسم برام تو آینده مشکل ساز بشه .اینم بگم که من اصلا” از قبل این خانم رو نمیشناختم فقط تو شب خواستگاری دیدمش یعنی هیچ دلبستگی که کورکورانه باشه ندارم ولی از نظر خانواده (هردو طرف )خیلی خوششون اومده . ممنون میشم راهنماییم کنید

توسط mahdi8767 درازدواج · پاسخ 493 روز 10 ساعت 57 دقیقه قبل

سوال: 1 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 0

 

پاسخ (3)

  1. 0 votes

    با سلام. شما میتوانید منطقی با ایشان صحبت کنید که اگر تحصیل ایشان صدمه ای به زندگی مشترکتان وارد نکند مانعی وجود ندارد.واقعیت هم همین طور است شما با اولین درخواست ایشان به صورت ضربتی عمل کردید و او را دلسرد نمودید که در این کار کمی عجله کردید.بهتر است دیدتان به زندکی زناشویی و مشترک به صورت تعاملی و رفاقت توام با همراهی باشد نه رقابت پس با منطق و به آرامی آغاز به صحبت نمایید تا نتیجه بگیرید فقط اطمینان حاصل کنید که دلیل مخالفتشان همین موضوع است.

    توسط motakhasesan · 493 روز 4 ساعت 16 دقیقه قبل

    سوال: 2 پذیرفته شده: 0 ( 0% ) | امتیاز: 1

  2. 0 votes

    با سلام.این مقاله در رابطه با اختلاف شدید تحصیلی خالی از لطف نیست.
    هنگام بحث در باب همسان بودن همسران، سخن از آثار نامطلوب ناهمسانی از دیدگاه تحصیلی به نتایجی به دست می آید که بدین سان خلاصه می شود:
    1- هر مقطع تحصیلی شان اجتماعی خاصی پدید می آورد و به طور طبیعی انسانها نیز در گزینش همسر آن را معیاری مهم می شمارند و می کوشند تا سطح تحصیلی زوجین برابری یابد.
    2- در صورت عدم توازن شان تحصیلی، زوج برتر( از لحاظ تحصیلی) امتیازات دیگری در طرف مقابل درراه جبران آن طلب می کند.
    3- هر مقطع تحصیلی(دیپلم، لیسانس، دکترا و ….) فضای فکری وحتی جهان بینی خاصی پدید می آورد ناچار همسانی تحصیلی زوجین بر تشابه سلیقه، ذوق و اندیشه آنان موثر است.
    4- در همه شرایط وبه صورت قاعده ای در همه جای جهان، میزان تحمل مردان در قبال عدم همسانی تحصیلی پیش از زنان است. درحالی که ازدواج یک مرد دکتر با دختری دیپلمه ویا کمتر از دیدگاه وجدان جمع غیر معمول به نظر نمی رسد، عکس آن دقیقا نابهنجار تلقی می شود.
    در یک جامعه فاقد تحرک اجتماعی، تحصیلات همچون تابعی از وضع درآمد و طبقه اجتماعی انسان ها تجلی می کند. در چنین جامعه ای، فرصت های تحصیلی برای طبقات پایین کم است و تحصیلات ابزار ارتقاء به شمار می آیند
    5- مردان با پذیرش سطح کمتر تحصیلی همسر خود، مزایای دیگری چون جوانتر بودن او و حتی شان اجتماعی و خانوادگی بالاتر را در وی طلب می کنند. به طوری که تا ده سال جوان تر بودن زن غیر عادی نیست و ازدواج معمولا ابزار ارتقاء اجتماعی مردان به شمار می آید.
    6- در یک جامعه فاقد تحرک اجتماعی، تحصیلات همچون تابعی از وضع درآمد و طبقه اجتماعی انسان ها تجلی می کند. در چنین جامعه ای، فرصت های تحصیلی برای طبقات پایین کم است و تحصیلات ابزار ارتقاء به شمار می آیند.
    انتقال میراث در چنین جامعه ای کمتر به صورت دارایی و بیشتر با بسط امکانات تحصیلی صورت می پذیرد. دراین جامعه همسانی تحصیلی به معنای همسانی شان اجتماعی و حتی طبقه اجتماعی است.
    7- بی هیچ شبهه، ازدواج انسانهایی با دو سطح متمایز آموزشی وبه تبع آن دو فرهنگ وجهان بینی متفاوت، باید آسیب پذیرباشد و در صورت اضافه شدن عناصر دیگر ناهمگن موجبات گرایش به طلاق را فراهم سازد.
    بدین قرار، به درستی می توان گفت، آموزش و میزان آن از مهمترین عوامل موثر بر رفتار انسانهاست، درعلیت یا علل تاثیر چنین عاملی،عقاید گوناگون است:
    تحصیلات
    الف) نظریه حساسیت
    بعضی معتقدند، ازطریق کسب سواد و گام به گام با افزایش میزان آن، انسانها حساس تر، ظریف تر و دقیق تر نسبت به مسائل خواهند شد. انسان آموزش دیده از انسان خام و طبیعی فاصله می گیرد وبه همان نسبت نیز احساسات دقیق تری می یابد.
    در شرایط نخست (خام بودن انسانی) ادراک انسانها نسبت به امور ظریف، حساس و دقیق نظیر شعر و موسیقی دقت کمتری نشان می دهد. یک انسان فرهیخته در برابر یک شعر نغز حالتی نشان می دهد که از یک انسان نافرهیخته ساخته نیست. او به درون دنیاهای پیچیده احساسات انسانی راه نیافته است.

    به نظر می رسد، سواد همانند یک عامل آگاهی بخش عمل می کند و انسانها را نسبت به مصائب دیگران آگاه تر می سازد. بهتر می تواند سختی های دیگری یا دیگران را درک کنند واز این روبهتر می توانند «توان خود را در جای دیگری نهادن» را احراز نمایند. این توان برتمامی روابط انسان با دیگران اثر مثبت می نهد. ازجمله و مهمتر از همه روابط فرد با همسرش.
    ب: نظریه خویشتن یافتگی
    متعاقب همین اندیشه، بسیاری در اندیشه ارتقاء میزان خویشتن یافتگی یا بسط سواد در انسانها هستند. انسان با سواد باید کمتر دچار خودباختگی یا از خود بیگانگی باشد، بنابراین او باید بداند در شرایطی خاص عقد زوجیت بسته است و در شرایطی معین نیز حیات می گذراند. او باید بداند، وضع او خاص خود اوست و هیچ کس همانند وی نیست. لذا نباید به تقلید رنگ پریده از دیگران بپردازد. چناچه همسر ودوستش او را به سفرهای دور و گران می برد یا لباس های نفیس برایش می خرد و ….
    نباید گمان برد که باید همه امکانات نیز از جانب همسر او برایش فراهم آید. شعور جامع نسبت به خویش، عدم تقلید از دیگران، شناخت و پذیرش تمایز خود و شرایط خویشتن از دیگران از اهم شرایط ارتباط با انسانهای دیگر از جمله در زندگی خانوادگی است.