مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

مرکز مشاوره ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰

با اینا زمستونو سر می‌کنم…

با اینا زمستونو سر می‌کنم...

قصه

قصه‌ها، قصه‌های تکراری، قصه‌های کلیشه‌ای، قصه‌هایی که وقت تو را می‌گیرند، وقت خودشان را می‌گیرند، وقت کلمات را می‌گیرند، وقت ثانیه‌ها را می‌گیرند… بی‌هیچ و پوچ، واقعا بی‌هیچ و پوچ…

روزها و هفته‌هاست که دیگر هیچ قصه‌ای مرا نمی‌گیرد، نه قصه‌های کتاب‌ها، نه قصه‌های مجله‌ها، نه قصه‌های فیلم‌ها و نمایش‌ها، نه آن همه قصه که در جلسات قصه خوانده می‌شود، نه حتی قصه‌هایی که دوستانم می‌نویسند، حتی نه قصه‌هایی که خودم می‌نویسم… قصه‌های خودم که بدتر، بدترتر، نفرت‌انگیزتر… کدام قصه؟ کدام کشک؟

با این همه قصه که می‌شنوی، می‌بینی، حس می‌کنی و باز می‌شنوی، از آدم‌هایی که اصلا قصه‌نویس زاده نشده‌اند، قصه‌نویس تربیت نشده‌اند، قصه‌نویس نیستند، صحنه‌پردازی، شخصیت‌سازی، دیالوگ‌نویسی و حس‌آمیزی و هزار کوفت دیگر قصه‌نویسی را نمی‌دانند، نخوانده‌اند، نشنیده‌اند. ولی قصه می‌گویند، مثل کهنه‌کارترین قصه‌نویس‌ها، قصه می‌گویند… توی همین روزهای بی‌قصه‌گی، قصه‌ای بود که نمی‌دانم کجا شنیدم، یا کجا خواندم، یا اصلا شنیدم و خواندم یا توی خواب دیدم، یا توی خواب کسی تعریف کرد برایم… هرچه بود کوتاه بود، خیلی کوتاه. از این قصه‌های چند و چندکلمه‌ای، ۵۵، ۷۷ یا ۹۹… بیشتر نبود، حتم دارم بیشتر نبود.

قصه زنی بود که پسر جوانش گم شده بود یا غرق شده بود یا کسی غرقش کرده بود، تو دریا یا استخر یا یک جای دیگر… زن اما ناامید نبود، از پا نمی‌افتاد، هنوز به تکاپو بود، گاهی می‌رفت لب همان دریا یا استخر یا جایی که پسرش غرق شده بود یا غرقش کرده بودند، گاهی برمی‌گشت خانه، گاهی راه می‌افتاد می‌رفت جلوی دانشگاه پسر، از پشت نرده‌ها، درخت‌های توی دانشگاه را نگاه می‌کرد یا دانشجوهایی را که می‌آمدند و می‌رفتند اما پسرش نبودند… یک روز برایش اس‌ام‌اس می‌آید، از شماره پسرش، اول باورش نمی‌شود، نفسش بند می‌آید، تا مرز سکته حتی می‌رود. پسرش نوشته: «مادر من خوبم، بیا ببینمت، دوستت دارم مادر…» حالا زن سوار متروست، دارد می‌رود همان جا که پسرش نشانی داده… قصه از همین جا شروع شده بود، از تو مترو.

شروعش این‌طوری بود تقریبا: یقین چهل را بیشتر نداشت با این حال یک کپه موی سفید زده بیرون از زیر روسری‌اش که سیاه بود… داشت تندتند اس‌ام‌اس می‌خواند. آن طوری اس‌ام‌اس خواندن زن – که چهل را یقین داشت – برای مسافرها نباید عادی می‌بود، اما عادی بود… برای مسافرهای این قطار عادی بود…» حتما توی خواب دیده بودم قصه را که پایانش یادم نمی‌آمد…

فوتبال

دور بود، توپ خیلی دور بود، تو نگاه من خیلی دور بود. نمی‌توانستم برسم. برای این عضله‌های ۵۰ ساله پیر، رسیدن به توپی که دو متر جلوتر از تو غل می‌خورد و می‌رود دور است، خیلی دور. من اما نمی‌ایستم، می‌دوم، با همه وجودم می‌دوم، ولی حس دویدن زیر دریا را دارم یا حس دویدن در فضا و خلأ، یا حس دویدن در تصاویر اسلوموشن که هر قدم انگار یک عمر طول می‌کشد… نمی‌رسم، آخرش نمی‌رسم…

حمید غر می‌زند. می‌گوید: «بابا جلو پات بود که…» حق دارد غر بزند. حق دارد نفهمد چرا توپی که جلوی پایم بود، آن‌قدر دور و دست‌نیافتنی شد برای من. حالا می‌فهمم چرا هیچ کس نمی‌تواند تا ۵۰ ساله نشده فرضیه نسبیت را بفهمد و هضم کند. حتم دارم انیشتن هم فرضیه‌اش را بعد از ۵۰ سالگی کشف کرده.

آن موقع است که تازه می‌شود فهمید واحد زمان و واحد مسافت و همه واحدهای سنجش دیگر چرا برای یک ۵۰ ساله متفاوت‌اند با یک ۲۰ ساله… به‌خصوص سرعت نور، چرا که پدیده ذره‌ای نور می‌گوید، نور را ذرات خیلی ریزی تشکیل می‌دهند که اسمشان فوتون است، و سرعت نور، سرعت موجی همین ذره‌هاست… آها! حالا یادم آمد: زن رفت سر نشانی‌ای که پسرش برایش اس‌ام‌اس کرده بود… پسر نبود… اس‌ام‌اس مال خیلی وقت پیش بود، مال زمانی که پسر هنوز زنده بود… اس‌ام‌اس دیر رسیده بود.

نماز جماعت

دیر رسیده‌ام، نماز شروع شده. خوبی‌اش این است وضو دارم. تو همین صف آخر می‌ایستم، پشتِ همه. هفت، هشت نفر بیشتر نیستند. نماز که تمام می‌شود، می‌روم جلو. کنارش می‌نشینم. برنمی‌گردد نگاهم کند. همیشه همین‌طور است، برنمی‌گردد نگاه کند چه کسی آمده کنارش نشسته.

سلام که می‌کنم، برمی‌گردد و لبخند می‌زند، یا نه خیال می‌کنم لبخند می‌زند و چیزی می‌پرسد. نمی‌فهمم چی پرسیده. ذهنم بیشتر اسیر سایه روشن خاطره‌هاست؛ خاطره‌های نصفه نیمه، ناتمام، خاطره‌های کم‌رنگ و گاه پررنگ و حتی گاهی بی‌رنگ. شفاف.

و فکر می‌کنم ریش‌هایش چه شفاف شده‌اند، همان؛ بیشتر از آن که سفید شده باشند، شفاف شده‌اند ریش‌ها. آن‌قدر که می‌توانی نرمیدگی چروک‌های پوست را زیر آن ببینی، از پشت همین موهای شفاف حس‌شان کنی و یادت برود فکر کنی چقدر لاغر شده یا چقدر لاغر نشده و یادت برود قرآن را دستش داده‌ای و یادت برود منتظر مانده‌ای بشنوی و اصلا یادت نیاید این آیه، زمزمه او بود، همان جا که نشسته بودی کنارش، یا یک زمزمه دور، دورتر، دورتر و دیرتر: «و هدوا الی الطیب من القول و هدوا الی صراط الحمید» و به گفتار پاک هدایت می‌شوند و به سوی راه ستوده هدایت می‌گردند…

با فرهاد

سوار ماشینمم تو اتوبان بابایی… «یه شب مهتاب / ماه میاد تو خواب…» چقدر گشتم تا دوباره این سی‌دی فرهاد و فروغی را پیدا کردم. دلم هوای فرهاد و فروغی را کرده بود، نه حالا، از دیشب، از چند شب پیش حتی، اما پیدا نمی‌شد این سی‌دی، رفته بود ته داشبورد، تو شکافی که هیچ وقت با هیچ چشم غیرمسلحی دیده نمی‌شود. اما اول صبح یک‌دفعه معجزه شد و سی‌دی را دیدم و پاک یادم رفت کجا باید می‌رفتم، چه‌کار باید می‌کردم… دیدم حالا با این گنج بازیافته، دیگر نمی‌شد رفت تو شهر یا هر جای دیگر… نرفتم و خودم هم نفهمیدم کی، چطوری رسیدم به اتوبان بابایی. کی شیشه‌ها را کیپ کشیدم بالا، کی این همه ولوم دادم به پخش. کی این صدای فرهاد مرا برد به… کوچه به کوچه / باغ انگوری، باغ آلوچه / دره به دره، صحرا به صحرا…

اتوبان بابایی زیر چرخ‌های ماشین می‌دوید و می‌رفت… ساختمان‌های بلند مجتمع امید می‌دویدند و می‌رفتند، تپه‌ها یواش یواش می‌آمدند و تندتند می‌‌دویدند و می‌رفتند… من هنوز در خلسه صدای بی‌صدا بودم، در خلسه یه مرد بود یه مرد، در خلسه جمعه‌ها خون جای بارون می‌چکه…

در خلسه کودکانه بوی عید، بوی توپ،… در خلسه با اینا زمستونو سر می‌کنم… کاش می‌شد این اتوبان بابایی ادامه داشت، تا ابد ادامه داشت… که نداشت…

شاعرانگی

فکر می‌کنم «هنوزم می‌شه عاشق شد و از ستاره مأیوس نشد»، چون می‌شنوم شفیعی کدکنی به ایران برگشته، (فکر می‌کنم شفیعی به تنهایی یادآور همه شاعران بزرگ ماست…)، چون می‌شنوم شجریان تو شهریور یا مهر یا یکی از همین روزها کنسرت می‌گذارد (فکر می‌کنم شجریان به تنهایی یادآور همه بزرگان آواز و موسیقی ماست…)، چون می‌بینم اسپانیا بعد از این همه سال، جام جهانی را از چنگال کلیشه‌ها درآورده (فکر می‌کنم اروپایی‌ها یادآور غرور و تبخترند و آمریکای لاتینی‌ها یادآور لمپنیسم و لاف‌زنی…)، چون می‌بینم با وجود این گرمای عجیب و غریب و آن همه حرف و حدیث، تهران هنوز سر و مر و گنده تکیه‌اش را داده به دماوند و مثل کوه سر جایش ایستاده (فکر می‌کنم به ترانه شب‌های تهران محمد نوری… آری تو بیداری ای شهر بی‌خواب…)

آخ، محمد نوری! حالا، همین حالا خبرش را می‌شنوم و فکر می‌کنم… نمی‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره…

ربات تلگرامی مشاوره

برخی از ویژگی های مشاوره که نقش پر اهمیتی در موفق بودن مشاوره دارد .

و آنها که عهده دار شغل مشاوره می باشد.ربات تلگرامی مشاوره

باید دارای مهارت های زیر باشد:

  • صاحب نظر در رابطه با مسئله مشاوره و حوزه های آن مانند :
  • مسئله های روانشناسی، اصول فنون مشاوره و راهنمایی .
  • و داشتن اطلاعات اجتماعی ، شغلی ، فرهنگی و….. دارا باشد.

ربات تلگرامی مشاوره

مهارت برقرار کردن رابطه عاطفی 

  • مشاوران با تجربه ، موفق بودن خود را در این مسئله می دانند .
  • که می توانند با به وجود آوردن ارتباط هایی با مراجعین خود بپردازند .
  • تا بتوانند از توجه مطلوب برخوردار شوند .
  • و از تهدید شدن در امان باشند .

به صورتی که در این رابطه هر دو طرف احساس امن بودن کافی داشته باشند .

و به ‌عنوان افراد حقیقی به عمل کردن بپردازند.

ماهیت اینگونه رابطه می تواند به تدریج معالجه گر باشد .

و به این بستگی دارد که مشاور به عنوان یک فرد حقیقی به عمل کردن بپردازد.

مطالب و مقالات سایت ” مشاوره خانواده” توسط تیم تخصصی مشاوران و روانشناسان تهیه و پشتیبانی شده است.

 داشتن خلوص

مشاور باید انگیزه خود را برای پذیرش مسئولیت مشاوره .

و یاری رساندن رجوع کنندگان ، مورد ارزیابی قرار دهد .ربات تلگرامی مشاوره

و انتظار خود را از رابطه مشاوره ای ،برای خودش مشخص و خالص کند.

  • برخی از مشاوران در بیشتر مواقع از علت های راضی بودن فردی خود .
  • در رابطه با مشاوره بدون آگاهی و بدون انگیزه می باشند.
  • و انگیزه خالصی در این رابطه ندارند.

ربات تلگرامی مشاوره1

 داشتن صبر و بردباری 

برای دور شدن از مشکل فردی خود به اطرافیان یاری می دهند

و یا به علت انگیزه های فردی دیگر ، مثل اینکه مشاوره برای او اعتبار می آورد.

و به او اعتماد خواهند کرد به مشاوره اقدام می کنند.ربات ربات تلگرامی مشاورهمشاوره روانشناسی

  • مشاور با رجوع کنندگان خود از فرهنگ ها و سلیقه های متعدد .
  • با ارزش های مختلف با فرهنگ و همینطور خودش ملاقات می کند.

افسردگی دو ساله من ./

سوال شده 16 ساعت قبل در مشاوره روانشناسی آنلاین توسط بی نام

سلام دختری 24 ساله هستم دانشجوی پزشکی دو ساله افسردگی دارم باید مراجعه کنم
پاسخ داده شده 15 ساعت قبل توسط دکتر روانشناس حرفه ای (79,600 امتیاز)
با سلام دوست گرامی طبیعتا به خاطر مساله افسردگی باید زودتر از اینها مراجعه می کردید به هر صورت جای نگزانی هم وجود ندارد چرا که باید مشخص شود مساله چیست بین افسردگی  بالینی و افسردگی در حالتمعمول تفاوت هایی وجود دارد که باید در نظر گرفت  .ممکن است افسردگی   بالینی باشد که خب طبیعتا احساس غم و اندوه  بسیار است و حالتی که در ان فرد دچار یاس و ناامیدی شدید می شود و دیگر هیچ چیزی فردرا خوشحال نمی کند این حالت که ایجاد می شود بسیار شرایط سختی اشت و خب طبیعتا بسته به مدت زمان و علائم نوع افسردگی مشخص خواهد شد که چیست ؟ایا افسردگی  فصلی است یا مزمن یا به هر صورت هر نوع افسردگی که شما می تواتید در نظر داشته باشید
ضمن اینکه در نظر داشته باشید که به هر حال ممکن است کنار دارو درمانی شما احتیاج به درمان  روانشناسی داشته باشید که  قطعا   به شما کمک خواهند کرد و این مساله در نظر  گرفته می شود که   
در این در چه شرایطی  و از کی دقیقا این مساله ایجاد شده است پس بهتر است حتما مراجعه کنید برای شروع می تواتید از مراکز مشاوره دانشجویی کمک بگیرید
امیدوارم موفق باشید
مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

02188422495

موفق باشید

رفتارهای جنسی نوجوانان

رفتارهای جنسی نوجوانان

 

نوجوانان در جامعه ما به شدت در معرض خطر هستند چرا که یکی از تغیرات اساسی که در دوران نوجوانی در فرد رخ می هد بحث تغییرات هورمونی و ایجاد نیازها و جاذبه های جنسی است که در دوران بلوغ و نوجوانی در فرد به وجود می آیند. امروزه وسایل ارتباطی مانند ماهواره نیز به شدت بر میزان تمایلات و جاذبه های جنسی در میان نوجوانان افزوده و به آنان این گونه القا نموده که جاذبه و تحرکات جنسی جزو ارزش ها محسوب می شوند و به نوعی روح و روان و جسم نوجوانان با این موضوعات گره خورده است. در واقع می توان گفت که جوانان و نوجوانان در معرض بمبارانی از تحرکات و تبلیغات جنسی قرار دارند و تا زمانی که این مسائل رخ دهد نیاز است تا مراقبت های جدی تری از طرف جامعه و والدین نسبت به رفتارهای جنسی نوجوانان در این دوران حساس از زندگی شان رخ دهد چرا که اگر این اتفاق نیفتند خانواده درمسیر نابودی و در پی آن جامعه نیز نابود خواهد شد. ماهواره و موزیک و ویدئو ها تنها عاملان تخریب خواسته های نوجوانان و بروز مشکلات جنسی در آن ها نیستند بلکه عواملی مانند اینترنت که این روزها نیز به شدت و در هرجایی در دسترس کودکان و نوجوانان قرار دارد حتی می تواند سن بلوغ و نیازهای جنسی را تا میان سنین کودکان بکشاند و از این لحاظ به مراقبت های جدی نیاز دارد.

 

نوجوان امروزه زمان زیادی را در سایت های دوست یابی و اینترنت می گذارنند چرا که در این محیط ها هویت واقعی شان نیز کشف نشده و بدون هیچ گونه ترسی می توانند به یافتن روابط و اطلاعات جنسی بپردازند. همان گونه که اولویت در انحرافات جنسی کسب موارد و گونه ای اکتسابی است نوجوان با دیدن فیلم های هرزه نگاری می تواند آن را یاد گرفته و در آینده و سلامت جنسی و روابط خانوادگی او با همسرش بسیار تاثیر گذار خواهد بود.

 

از نظر روانشناسی فیلم های هرزه نگاری به حدی خطرناک است که می تواند تمایل نوجوان به برقراری رابطه در  قالب صحیح و با همسرش در آینده را به شدت تحت تاثیر قرار داده و با ایجاد تمایلات خشونت بار و غیر طبیعی در او خواسته های منطقی و غریزی اش را سرکوب کرده و به شکلی نامطلوب ارضا نماید. تاثیر روحی فیلم های هرزه نگاری بر رفتارهای جنسی نوجوان به حدی زیاد  است که احتمال تجاوز به کودکان و سایر موارد خطرناک دیگر در  میان نوجوانان جامعه را به شدت افزایش می دهد. البته یکی دیگر از مواردی که در میان نوجوانان رواج دارد خود ارضایی است که در  واقع عدم اطلاع رسانی صحیح و مراقبت های خانواده از رفتارها و تغییرات جنسی نوجوان می تواند زمینه ساز بروز و یا تشدید آن در نوجوانان شود که لازم اسن خانواده ها قبل از اینکه فرد به سن بلوغ برسد در مورد بسیاری از مواردی که شرایط به آن ها اجازه می دهد و قابلیت بیان نمودن دارند با نوجوانان خود صحبت نمایند. آمار ها نشان می دهد که بیشتر افرادی که در سالیان اخیر در جهان به بیماری ایدز و سایر بیماری های مقاربتی مبتلا گشته اند نوجوان و جوانان بین سنین ۱۵ تا ۲۵ سال هستند که این مسئله می تواند زنگ خطری برای خانواده ها و جامعه برای رسیدگی بهتر به موضوع را داشته باشد.

برنامه های آموزش های جنسی در مدارس می تواند تا حد زیادی از بروز مشکلات جنسی در سنین نوجوانی جلوگیری نماید اما روش هاس سنتی در آموزش تنها نوجوانان را با مسائل جنسی آشنا خواهد کرد و جلوی روابط خطرناک و غیر عادی را در آن ها نخواهد گرفت لذا جامعه در این موارد بسیار مسوول است. والدین با رعایت نکات زیر می تواند باعث جلوگیری از انحرافات جنسی در نوجوانان خود شوند: اولا بایستی روابطی گرم و صمیمانه میان خانواده ها و نوجوانان برقرار شود. والدین باید به فرزند اموزش دهند که تا زمان ازدواج از برقراری رابطه جنسی به شدت خودداری کنند. نوجوانان باید یاد بگیرند که روابط جنسی نیز چارچوب و قوانین خاص خود را، مانند بسیاری از کارهای دیگر دارد.

والدین باید از تنها گذاشتن نوجوانان در خانه به شدت جلوگیری نموده چرا که تنهایی نوجوان می تواند یکی از اصلی ترین عوامل وسوسه کننده نوجوانان برای انجام روابط جنسی خطرناک و یا انحرافاتی مانند خود ارضایی باشد. روش درست و فرهنگ استفاده از اینترنت و ماهواره و مواردی از این قبیل نیز از مواردی است که جامعه و خانواده هر دو در  قبال آن مسوول بوده و می بایستی به فرزندان خود آموزش دهند تا مشکلاتی برای آن ها پیش نیاید.